سلام وارث تنهای بی نشانی ها          

     خدای بیت غزل های آسمانی ها

           نیامدی و کهنسال هایمان مردند             

               در آستانه ی مرگنــد نوجوانی ها

                     چقدر تهمت ناجور بــارمـان کردند           

                          چقدر طعنه که : دیوانه ها ، روانی ها

                                کسی برای نجات شمــــــا نمی آید          

                                      کسی نمی آید از پشت ندبه خوانی ها

                                            بگو به حرف بیایند مــردگان سکوت         

                                                  زبان شـوند و بگویند بی زبــــانی ها

                                                        هنوز پنجـره ها باز می شوند و هنــوز      

                                                             تهی است کوچه از آواز شادمــانی ها

                           و زرد می شوند و دانه دانه می افتنـد    


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:22 | نویسنده : میلاد |

اس ام اس امام زمان - www.RadsMs.com

اس ام اس امام زمان

دلی دارم که رسوای جهان است / گرفتار بتی ابرو کمان است

نگاهم سوی طاووسی بهشتی است / که نامش مهدی صاحب الزمان است . . .

به امید ظهورش

.

.

.

دوبیتی امام زمان

از میان اشک ها خندیده می آید کسی

خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب

از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . .

اللهم عجل لوییک الفرج

.

.

.

پیامک امام زمان

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن /گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم . . .

.

.

.

شعر در مورد امام زمان

آه می کشم تو را , با تمام انتظار

پر شکوفه کن مرا , ای کرامت بهار

در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند

کاروانی از شهید , کاروانی از بهار . . .

.

.

.

اس ام اس روز جمعه و امام زمان

باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده  / درد این بی خبری بی حد و اندازه شده

باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم  / باز از دوری تو خسته و درمانده شدم

.

.

.

پیامک های جدید با موضوع امام زمان

یارب آن یوسف گمگشته به من باز رسان

تاطرب خانه کنی بیت حزن باز رسان

ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف

این زمان یوسف من نیز به من باز رسان . . .

.

.

.

الا ای عطر دین ما کجایی؟ /  شه خضرا نشین ما کجایی؟

مذاب کوره ی آهنگرانم / به یادت جمعه ها در جمکرانم . . .


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:21 | نویسنده : میلاد |

اس ام اس روز جمعه - اس ام اس امام زمان - RadsMs.com

کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد

رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد . . .

یا صاحب الزمان

.

.

.

اس ام اس مخصوص امام زمان

من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا / آئینه کاری کرده باشم مقدمت را

اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی؟ / ای پاسخ آدینه های پر معمّا . . .

.

.

.

شعر امام زمان

ارباب زمین، امیر مریخ، بیا

تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا

از قول همه منتظران می گویم

ای پیرترین جوان تاریخ بیا

الهم عجل لویک الفرج

.

.

.

اس ام اس جدید امام زمان

مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند

چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . .

.

.

.

پیامک امام زمان

صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد . . .

.

.

.

جدیدترین اس ام اس های امام زمان

ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن / یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن 

آهی در این بساط به غیر از امید نیست  / یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن . . .

.

.

.

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد

چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید

و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد . . .

.

.

.

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند / چشم تمام آینه ها گریه می کند

چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است  / گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند . . .

.

.

.

یا این دل شکستة ما را صبور کن

یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن

دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!

این جاده های شب زده را غرق نور کن . . .

یا مهدی ادرکنی

.

.

.

بازهم – صحبت فرداست قرارِ ما ها

بازهم – خیر ندیدیم از این فردا ها

چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند

جگر “مادر ها ” موی سر “بابا ها ” . . .

یا صاحب الزمان


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:21 | نویسنده : میلاد |

اس ام اس امام زمان - www.RadsMs.com

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب /  از های و هوی مردم این شهر نا نجیب

آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .

.

.

.

دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی

ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی

.

.

.

مرا با عشق خود درگیر کردی / به پایم با غمت زنجیر کردی

بدان دنیای بی تو هیچ باشد / دلم را از زمانه سیر کردی

تو با رفتن به پشت ابر ایّام / غروب جمعه را دلگیر کردی

یا اباصالح ادرکنی . . .

.

.

.

باز به انتظار تو جمعه غروب میشود / اگر بیایی از سفر آه چه خوب میشود . . .

اللهم عجل لولیک الفرج

.

.

.

جمله جمله نه! واژه واژه تورا / ای سفر کرده گفتگو کردیم

کوچه کوچه نه! خانه خانه تورا / سالیانی ست جستجو کردیم

سوره سوره نه! آیه آیه تو را / در مناجات آرزو کردیم

جمعه جمعه نه! لحظه لحظه تو را / ندبه کردیم و های و هو کردیم . . .

.

.

.

امام زمان (عج):

و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان

که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . .

.

.

.

ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم

خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . .


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:19 | نویسنده : میلاد |

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:18 | نویسنده : میلاد |

این بحث یکی از بحث های جالب و جذاب و بسیار هم بحث بر انگیز بین محققین است.من چند تا از قول های مهم در این مورد رو اووردم و در صورت نیاز بگید بقیه اش رو هم بیارم و براتون بنویسم.یا حق:

محل زندگی امام زمان کجاست؟

«طیبه» یكی از نام‏های مدینه طیبه است. این روایت دلالت می‏كند كه آن حضرت‏(ع) غالباً در این شهر و در حوالی آن است. همچنین دلالت می‏كند كه همواره با ایشان سی نفر از یاران خاصشان هستند و اگر یكی از آنها بمیرد، كس دیگری جای‏گزین او می‏شود.

موضوع محل اقامت و سكوت امام مهدی‏(ع) در زمان غیبت از جمله موضوع‏هایی است كه ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوی مورد پرسش قرار می‏گیرد.

 
پیش از پاسخ‏گویی به این پرسش یادآوری این نكته ضروری است كه برای غیبت امام مهدی‏(ع) دو معنا قابل تصور است:
 نخست ناپیدا بودن امام؛ یعنی اینكه آن حضرت در دوران غیبت از نظر جسمی از دیدگان مردم به دور است و و اگر چه آن حضرت مردم را می‏بیند و از حال آنها باخبر می‏شود، ولی كسی توان دیدن ایشان را ندارد.
 دوم، ناشناس بودن امام: در این فرض آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور می‏یابد و با آنها مواجه می‏شود، ولی كسی او را نمی‏شناسد و به هویت واقعی‏اش پی نمی‏برد.1
 بحث از محل اقامت و سكونت امام مهدی‏(ع) در زمان غیبت اگر چه در هر دو فرض مطرح می‏شود، ولی به نظر می‏رسد در فرض دوم این موضوع كمتر جای بحث دارد و آن حضرت با مخفی داشتن هویت خود در هر كجا كه بخواهد می‏تواند زندگی كند.
 در زمینه محل اقامت امام مهدی‏(ع)، روایت‏های گوناگونی وجود دارد كه با توجه به آنها محل‏های احتمالی اقامت آن حضرت را می‏توان به سه دسته تقسیم كرد:


 1. محل‏های دور دست و ناآشنا

 برخی از روایات، محل خاصی را برای اقامت امام مهدی‏(ع) تعیین نمی‏كنند و جایگاه ایشان را در بیابان‏ها و كوه‏ها، مكان‏های دوردست و محل‏هایی می‏دانند كه هیچ كس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی كه از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار می‏فرماید:
«ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت كه هرگز با قومی كه خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت كرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناك در انتظار آنان است، هم‏نشین نباشم و به من دستور داد كه برای اقامت، كوه‏های سخت و سرزمین‏های خشك و دور دست را برگزینم».2
 همچنین آن حضرت در توقیع شریفی كه خطاب به شیخ مفید صادر شده است، در این زمینه می‏فرماید:
«ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمن‏مان مصلحت دیده، تا زمانی كه دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین‏های دوردستی كه از جایگاه ستمگران دور است، سكنا گزیده‏ایم، ولی از آنچه بر شما می‏گذرد، آگاهیم و هیچ یك از اخبار شما بر ما پوشیده نمی‏ماند».3
 در روایتی كه از امام صادق‏(ع) نقل شده است، آن حضرت، جایگاه امام مهدی‏(ع) را جایی ناشناس معرفی می‏كند كه جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند:
«و هیچ‏كس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی‏یابد مگر همان خدمت‏گزاری كه به كارهای او می‏رسد».4
 این‏گونه روایات گویای آن است كه امام مهدی‏(ع) بر اساس امر الهی، در مكان‏هایی ناشناخته، دور از دست‏رس، به دور از شهرها و آبادی‏ها زندگی می‏كند و از محل اقامت آن حضرت آگاه نیست.

 2. محل‏های خاص و شناخته شده

 در برخی روایات، از مكان‏هایی خاص به عنوان اقامت‏گاه امام مهدی‏(ع) در دوران غیبت یاد شده است كه از آن جمله می‏توان به موارد زیر اشاره كرد:


 الف) مدینه

 در برخی روایات، از مدینه منوره به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده است. در روایتی كه از امام محمد باقر(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می‏خوانیم:
صاحب این امر ناگزیر از كناره‏گیری است و او در [زمان] كناره‏گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.5
 در كتاب شریف «بحارالأنوار» ذیل این روایت چنین آمده است:
«طیبه» یكی از نام‏های مدینه طیبه است. این روایت دلالت می‏كند كه آن حضرت‏(ع) غالباً در این شهر و در حوالی آن است. همچنین دلالت می‏كند كه همواره با ایشان سی نفر از یاران خاصشان هستند و اگر یكی از آنها بمیرد، كس دیگری جای‏گزین او می‏شود.5
 در روایت دیگری كه از امام حسن عسكری‏(ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ این پرسش راوی كه می‏پرسد: «اگر حادثه‏ای برای شما روی دهد سراغ فرزندتان را از كجا بگیریم؟» می‏فرماید: «در مدینه».6


 ب) كوه رضوی

 برخی روایات، «كوه رضوی» در نزدیكی مدینه را پناه‏گاه و اقامت‏گاه امام عصر(ع) معرفی كرده‏اند كه روایت زیر از آن جمله است:
 عبدالاعلی مولی آل سام می‏گوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق](ع) [از مدینه] خارج شدیم، زمانی كه به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت دقایقی نگاهش را به كوهی كه در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود:
«این كوه را می‏بینی؟ این كوه «رضوی» نام دارد و از كوه‏های فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل كرد. در آن، همه درخت‏های میوه‏دار وجود دارد و در دو مرحله پناه‏گاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش كه برای صاحب این امر دو غیبت است كه یكی از آنها كوتاه و دیگری بلند است».7
 در دعای ندبه نیز از این مكان نام برده شده است.8
 یاقوت حموی در مورد منطقه «رضوی» می‏نویسد:
«رضوی، كوهی است میان مكه و مدینه در نزدیكی ینبع و دارای آب فراوان و درختان زیادی است. كیسانیه9 می‏پندارند كه محمد بن حنفیه در آنجا زنده و مقیم است».10
 گفتنی است در احادیث فراوانی، از «رضوی» یاد شده و از آن بسیار ستایش شده است.11


 ج) ذی طوی

 مكان دیگری كه در روایات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده، «ذی طوی» است. «ذی طوی»، نام كوهی در اطراف مكه است. در روایتی كه از محمد باقر(ع) نقل شده، چنین آمده است:
صاحب این امر را در یكی از این دره‏ها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت...] با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره كرد».12
 گفتنی است در دعای ندبه نیز به نام این مكان اشاره شده و در برخی روایات، از همین منطقه به عنوان محل تجمع یاران امام مهدی‏(ع) یاد شده است.13


 3. در میان مردم

 دسته سوم از روایات مانند دسته اول، از جایگاه و مكان خاصی نام نمی‏برند و از آنها استفاده می‏شود كه امام مهدی‏(ع) به صورت ناشناس در میان مردم زندگی می‏كند. در روایتی كه از امام صادق‏(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می‏خوانیم:
«چگونه این مردم، این موضوع را انكار می‏كنند كه خداوند با حجتش همان گونه رفتار می‏كند كه با یوسف رفتار كرد؟ همچنین چگونه انكار می‏كنند كه صاحب مظلوم شما ت همان كه از حقش محروم شده و صاحب این امر [حكومت] است ت در میان ایشان رفت و آمد می‏كند، در بازارهایشان راه می‏رود و بر فرش‏های آنها قدم می‏نهد، ولی او را نمی‏شناسند، تا زمانی كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفی كند، چنان كه به یوسف اجازه داد، آن زمان كه برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد كه «آری، من یوسف هستم».14
 حال این پرسش مطرح می‏شود كه كدام‏یك از این سه دسته روایت قابل پذیرش هستند و آیا راهی برای جمع كردن میان آنها وجود دارد یا خیر؟
 به نظر می‏رسد میان این سه دسته روایت منافاتی وجود دارد و آن حضرت بسته به شرایط و موقعیت‏های مختلفی كه پیش می‏آید، زندگی به صورت ناشناس در میان مردم و اقامت در مكان‏هایی چون مدینه منوره یا دوری گزیدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دست‏رس را انتخاب می‏كند.
به بیان دیگر، براساس دومین معنایی كه برای غیبت قابل تصور است؛ یعنی ناشناس بودن امام مهدی‏(ع)، آن حضرت، الزامی برای اقامت در محلی خاص یا دور از دست‏رس ندارد و می‏تواند به صورت طبیعی در میان مردم زندگی كند. البته ممكن است رعایت مصالحی دیگر، آن حضرت را وادار كند كه براساس سفارش پدر بزرگوارشان، كوه‏ها و بیابان‏ها را اقامت‏گاه خود برگزیند.

 بدیهی است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در میان مردم زندگی كند، مكان‏هایی چون مدینه منوره در كنار قبر جد بزرگوارش، بهترین مكان خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. برای مطالعه بیشتر در این زمینه‏ر.ك: همین كتاب، ص  .
2. كتاب الغیبت[ (شیخ طوسی)، ص 161.
3. الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176.
4. كتاب الغیبت[ (نعمانی)، ص 172، ح 5.
5. الكافی، ج 1، ص 340؛ كتاب الغیبت[ (شیخ طوسی)، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6.
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 153.
7. الكافی، ج 1، ص 328، ح 2؛ كتاب الغیبت[ (شیخ طوسی)، ص 139؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 11.
8. كتاب الغیبت[ (شیخ طوسی)، ص 103؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 7.
9. ر.ك: بحارالأنوار، ج 99، ص 108.
10. كیسانیه پیروان مختار بن ابوعبیده ثفقی بودند. او نخست برای پیشرفت كار خود دعوت به علی بن الحسین‏علیه السلام سپس دعوت به محمد حنفیه می‏كرد. البته كار او مبتنی بر اعتقاد وی به اهل بیت نبود، بلكه می‏خواست از آن بهره‏برداری سیاسی كرده باشد و چون كارش بالا گرفت خود دعوی دریافت وحی از خداوند كرد و عباراتی مسجع و مقّفی به تقلید قرآن به زبان می‏راند. (فرهنگ فرق اسلامی، ص 373)
11. یاقوت حموی، مراصد الإطلاع علی أسماء الأمكنته و البقاع، ج 2، ص 620.
12. ر.ك: بحارالأنوار، ج 52، ص 306؛ ج 53، ص 97.
13. كتاب الغیبت[ (نعمانی)، ص 182.
14. ر.ك: كتاب الغیبت[ (نعمانی)، ص 315؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306، ح 80؛ ص 307، ح 81.
15. ر.ك: بحارالأنوار، ج 99، ص 108.
16. كتاب الغیبت[ (نعمانی)، ص 164؛ الكافی، ج 1، صص 336 و 337، ح 4.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:17 | نویسنده : میلاد |

امام مهدي عليه‏السلام به جهت قدرداني و وفا نسبت به رشادتهاي حضرت عباس عليه‏السلام به اين بارگاه ملکوتي تشريف مي‏آورند، نمونه زير گوياي اين واقعيت مي‏باشد: 

فقيه فرزانه آيت الله حاج سيد مرتضي لنگرودي فرمود: در حرم مطهر حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام مشغول زيارت بودم، ناگهان ديدم شخصي پشت سر من مشغول زيارت و خطاب به حضرت مي‏فرمايد: 

 «يا عمي!» و مطالبي را با فصاحت و بلاغت بيان مي‏کند. من از بس برايم اين مطلب جالب و جذاب بود دست از زيارت برداشتم تا ببينم اين بزرگوار چه مي‏گويد. همچنان مات و مبهوت شده بودم ولي کلمات دلرباي ايشان را همچنان مي‏شنيدم و ايشان گريه مي‏کرد و با حضرت در حال صحبت بود. ولي يک مرتبه از نظرم غايب شد. [1] .

 

 

 

امام مهدي عليه‏السلام به اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه، عنايت فراواني دارد. يکي از سرزمين‏هايي که مورد علاقه آقا بقيةالله روحي فداه است کربلا، و بارگاه ملکوتي سالار شهيدان عليه‏السلام و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام است، بنابراين، زائران محترم، توجه داشته باشند، با مشرف شدن به اين مکان گرامي دو وظيفه مهم دارند: 

1. زيارت به نيابت از امام عصر عليه‏السلام که نشان دهنده معرفت زائر و مورد توجه قرار گرفتن او از سوي زيارت شونده و ملائکه است. 2. دعا براي تعجيل در فرج آقا امام زمان عليه‏السلام که بسيار مهم و با ارزش است. قطعا، امام زمان عليه‏السلام محتاج نيابت و دعاي ما نيست، بلکه ما محتاج عنايت او عليه‏السلام هستيم. و اين اعمال سبب جلب عنايت او عليه‏السلام خواهد شد. 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:16 | نویسنده : میلاد |

امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر، در ایام اسارت و در شرایط اختناق، امامت را به عهده گرفت و این شرایط سخت تا پایان امامت وی ادامه یافت. وجود اختناق و کنترل شدید حکومت ها سبب شد مبارزات سیاسی یا مسلحانه نتیجه ای جز هدر رفتن نیروها نداشته باشد ... مام سجاد(ع) با شش حاکم جور معاصر بود که عبارتند از:1- یزید بن معاویه، 2- عبدالله بن زبیر، 3- معاویه بن یزید، 4- مروان بن حکم، 5- عبدالملک بن مروان و 6- ولیدبن عبدالملک.
 
امام سجاد(ع) پس از شهادت پدر، در ایام اسارت و در شرایط اختناق، امامت را به عهده گرفت. این شرایط سخت تا پایان امامت وی ادامه یافت. مسعودی نوشته است: «قام ابومحمد علی بن الحسین(ع) بالامر مستخفیا علی تقیه شدیده فی زمان صعب: حضرت سجاد(ع) امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و درزمانی دشوار عهده دار گردید.»
 
در چنین مقطع زمانی، آیا امام(ع) می توانست دست به مبارزات سیاسی و فعالیت های گسترده فرهنگی و اجتماعی بزند؟ به نظر می رسد پاسخ منفی است به دو دلیل: 1- جو اختناق و کنترل شدیدی که حکومت ها پس از شهادت امام حسین(ع) به وجود آورده بودند؛ این اختناق سبب شد مبارزات سیاسی یا مسلحانه نتیجه ای جز هدر رفتن نیروها نداشته باشد. چنانکه مبارزات زمان آن حضرت تماما به شکست انجامید.
 
برای درک این وضعیت اسفبار توجه به دو روایت زیر سودمند است: الف) «سهل بن شعیب» یکی از بزرگان مصر می گوید: روزی به حضور علی بن الحسین(ع) رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟، فرمود: فکر نمی کردم شخصیت بزرگی از مصر مثل شما نداند که حال ما چگونه است؟ اینک اگر وضع ما را نمی دانی، برایت توضیح می دهم: وضع ما در میان قوم خود مانند وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشتند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند. امروز وضع ما چنان دشوار است که مردم با ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می جویند.»
 
ب) زراره بن اوفی می گوید : دخلت علی علی ابن الحسین(ع) فقال: یا زراره الناس فی زماننا علی ست طبقات: اسد و ذئب و ثعلب و کلب و خنزیر و شاه فاما الاسد فملوک الدنیا یحب کل واحد منهم ان یغلب و لا یغلب واما الذئب فتجارکم یذمو(ن) اذا اشتروا و یمدحو(ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاء الذین یاکلون بادیانهم و لایکون فی قلوبهم ما یصفون بالسنتهم و اما الکلب یهر علی الناس بلسانه و یکرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزیر فهولاء المخنثون واءشباههم لایدعون الی فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بین اءسد وذئب و ثعلب و کلب و خنزیر» حضرت در این روایت حاکمان را به شیران درنده و مسلمانان را به گوسفندان اسیر در چنگ درندگان تشبیه کرده است.
 
2- شرایط ناسالم فرهنگی آن روزگار؛ براثر فعالیتهای ناسالم حکومت های وقت و انگیزه های مختلفی که در آن زمان وجود داشت مردم به طرف بی بند و باری سوق داده شدند و با چنین مردمی هرگزنمی شد کارهای بنیادی انجام داد مگر این که تحولی معنوی در آنان به وجود آید. در این موقعیت تمام تلاش حضرت سجاد(ع) این بود که شعله معنویت را روشن نگه دارد و این جز از راه دعاها و نیایش ها و تذکارهای مقطعی حضرت به خوبی از عهده آن برآمد، ممکن نبود.
 
در مورد رواج فرهنگ غلط بی بندوباری و فحشا در آن عصر، یکی از محققان می نویسد: «در مدینه مجالس غنا و رقص برپا می شد و چه بسا زنان ومردان با یکدیگر بودند و هیچ پرده ای نیز در میان نبود.(الشعر والغنافی المدینه و مکه ، ص 250) ... عایشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپا می کرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز می خواند. (الاغانی، ج 10، ص57) ... مدینه پر از زنان آوازه خوان شده بود و آنها نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه خوانی و اشاعه بی بندوباری و فساد داشتند ....»
 
در تاریخ الادب العربی، ج 2 ، ص 347 چنین آمده است: «گویی این دو شهر بزرگ حجاز(مکه و مدینه) را برای خنیاگران ساخته بودند تا آنجا که نه تنها مردمان عادی، بلکه فقیهان و زاهدان نیز به مجالس آنان می شتافتند.» در این موقعیت، امام سجاد(ع) برای تبیین معارف اسلام و برپا داشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنویت، از سلاح دعا استفاده کرد و بذر معنویت پاشید تا در موقعیت مناسب ثمر دهد.
 
یکی از نویسندگان معاصر درباره صحیفه سجادیه که در بردارنده دعاهای امام(ع) است. می نویسد: «... صحیفه سجادیه اساس اندیشه انقلابی را تشکیل داده و امت اسلامی نیز نیاز به تکیه گاهی کامل و انقلابی داشته است. نیاز امت در آن هنگام، سخن و یا اشعار کینه برانگیز و عواطف لحظه ای و زودگذر نبود، بلکه به یک نظریه کامل و انقلابی نیاز داشته است. امام زین العابدین(ع) این نظریه را تنها در صحیفه سجادیه که چکیده اصول تربیتی امام(ع) است تبیین نکرده، بلکه خود امام زبور ناطق بوده است.»
 
این نویسنده در مورد تأثیر صحیفه سجادیه در هدایت انقلابیان و حرکت های اسلامی می نویسد: «من گمان نمی کنم که پس از قرآن کتابی همچون صحیفه سجادیه باشد که این گونه قلب محرومان را تسلی بخشد و خون انقلاب را در رگهای مستضعفان به جوش آورد و دلهای مجاهدان را به درخشش خود روشن کند و هدایتگر انقلابیون در راه مبارزه باشد ...»
عنوان صحیفه، دعا و نیایش است؛ اما از موضوعات مبارزاتی و سیاسی تهی نیست.
 
در زمانی که اهل بیت(ع) در فشار به سر می بردند و امیرمؤمنان(ع) بر فراز منبرها لعن می شد، حضرت در دعای چهل و هفتم (دعای روز عرفه) به مسائل مهم زیر اشاره می کند: الف) مقام امارت و رهبری از آن اهل بیت(ع) است. ب) ائمه (ع) از هر پلیدی پیراسته و شایسته وساطت بین خالق و خلق اند. ج) دین به وسیله امام منصوب از سوی خداوند تقویت می شود. د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است.
 
موارد زیر بر درستی این سخن گواهی می دهد: حضرت در دعای چهل و هشتم صحیفه به صراحت از مسائل زیر که جنبه سیاسی دارد یاد می کند: الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفیای الهی است. ب) مقام خلافت مورد یورش و غصب قرار گرفته است. ج) احکام خدا تبدیل گشته و کتاب خدا مورد غفلت قرار گرفته است. د) واجبات الهی تحریف شده است. ه) سنت پیامبر(ص) متروک گشته است.
 
در زمانی که اهل بیت(ع) در فشار به سر می بردند و امیرمؤمنان(ع) بر فراز منبرها لعن می شد، حضرت در دعای چهل و هفتم (دعای روز عرفه) به مسائل مهم زیر اشاره می کند: الف) مقام امارت و رهبری از آن اهل بیت(ع) است. ب) ائمه (ع) از هر پلیدی پیراسته و شایسته وساطت بین خالق و خلق اند. ج) دین به وسیله امام منصوب از سوی خداوند تقویت می شود. د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است.
 
دعای چهاردهم هم سراسر شکوه از ستمگران است که در نظر آن حضرت مصداقی جز حکام وقت ندارد. در دعای بیستم صحیفه که دعای مکارم الاخلاق نام دارد حضرت در این دعا از خداوند می خواهد او را از سلطه ستمگران نجات بخشد و پیروزش سازد. حضرت درعای چهل و نهم از فراوانی دشمنانش و از برنامه های حساب شده آنان جهت آزار و حتی قتل امام به خدا شکوه می کند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:14 | نویسنده : میلاد |

view-source:http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/defamotahar/3.jpg

ای کویر تو بهشت جان من

                    عشق جاویدان من ایران من

ای ز تو هستی گرفته ریشه ام

                    نیست جز اندیشه ات اندیشه ام

آرشی داری به تیر انداختن

                    دست بهرامی به شیر انداختن

کاوه آهنگری ضحاک کش

                   پتک دشمن افکنی ناپاک کش

رخشی و رستم بر او پا در رکاب

                  تا نبیند دشمنت هرگز به خواب

مرزداران دلیرت جان به کف

                 سرفرازان سپاهت صف به صف

خون به دل کردند دشت و نهر را

                باز گرداندند خرمشهر را

ای وطن ای مادر ایران من

               مادر اجداد و فرزندان من

خانه من بانه من توس من

               هر وجب از خاک تو ناموس من

ای دریغ از تو که ویران بینمت

               بیشه را خالی ز شیران بینمت

خاک تو گر نیست جان من مباد

              زنده در این بوم و بر یک تن مباد...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:13 | نویسنده : میلاد |


بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید
                       در این عشق چو مردید، همه روح پذیرید
بمیرید، بمیرید وزین مرگ مترسید
                       کز این خاک بر آیید سمـــاوات بگیرید ...

برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, | 17:11 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, | 15:27 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, | 19:27 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, | 19:19 | نویسنده : میلاد |

بعد از شهادت امیرالمومنین علی (ع) همان طور که پیامبر (ص) سفارش کرده بود ، حضرت حسن (ع) امام شد .

امام حسین (ع) همیشه و از همه جا از حق برادرش دفاع می کرد . وقتی امام حسن (ع) مجبور شد صلح را قبول کند . امام حسین (ع) در برابر تصمیم برادرش تسلیم بود .

یک روز معاویه در حضور این دو برادر با بی شرمی از پدر عزیز آن ها بد گویی کرد . امام حسین (ع) بلند شد تا او را ادب کند ، امام حسن (ع) از برادرش خواست آرام باشد . امام حسین (ع) اطاعت کرد و نشست . آنگاه امام حسن (ع) با بیانی رسا و کوبند جواب معاویه را داد .

استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع و اطلاع به مدیر این وبلاگ عیبی ندارد .

 

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط میلاد     

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:22 | نویسنده : میلاد |

تحریف در نهضت امام حسین (ع) و واقعه ی کربلا

یکی از اموری که وظیفه ی آگاهان است حفظ و صیانت دین و ارزش های دینی است تا مبادا از روی جهالت یا آگاهانه و از روی عمد تحریف شود .

متاسفم ، کم و بیش تحریف لفظی و معنوی ایجاد شده است ، وظیفه ی آگاهان است در باره ی نهضت امام حسین (ع) و واقعه کربلا روشنگر باشند .

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مرتضی فروتن تنها 6/11/85:: 11:45 صبح     |     (3) نظر
 
شهادت

 

امام حسین (ع) می خواست به وظیفه اش عمل کند . می دانست که شهادت در انتظار اوست و اهل بیتش اصیر می شوند . رسول خدا (ص) ، حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) چندین بار شهادت امام حسین (ع) در کربلا را خبر داده بودند ، برای همین تقریبا همه ی مردم می دانستند ، حضرت شهید می شود .اما در بین راه کربلا فرمودند :«هر کس حاضر است در این راه از جان خود بگذرد و خدا را ملاقات کند ، همراه من بیاید .»

عده ای سعی کردند ، مانع از رفتن امام شوند تا از شهادت او جلوگیری کنند ، اما آن ها نمی دانستند که جانشین های پیامبر (ص) وظیفه ی خودشان را بهتر از دیگران می دانند و هیچ .قت از راه خدا برنمی گردند .

کاروان امام به کربلا رسید لشکر یزید بیابان را پر کرده بود . بسیاری از کسانی که به امام حسین (ع) نامه نوشته بودند از افراد آن لشکر بودند فرمانده ی لشکر یزید به امام حسین (ع) گفت : اگر با یزید بیعت نکنی تو و یارانت را می کشیم .

امام حسین (ع) فرمودند :«من فرزند فاطمه ی زهرا (س) هستم و زیر بار ذلت نمی روم . » سپاهیان دشمن آنقدر بی رحم بودند که آب را به روی امام و یاران و اهل بیتش بستند .

شب عاشورا فرا رسید . به امام خبر دادند که امشب دشمن می خواهد حمله کند . امام حسین (ع) برادرش حضرت ابوالفضل را فرستاد تا به دشمن بگوید آن شب به آن ها فرصت دهند و فردا جنگ را شروع کنند . چون امام نماز و عبادت را خیلی دوست داشت و می خواست آخرین شب عمرش را با نماز و دعا به صبح برساند . وقتی هوا تاریک شد حضرت به یارانش فرمود :« فردا روز کشته شدن است . هر کس می خواهد امشب اینجا را ترک کند .» یاران امام گریه کردند و گفتند :« چگونه ما فرزند پیامبر (ص) را تنها بگذاریم ! ما حاضریم صد ها بار در راه خدا بمیریم و زنده شویم » آن گاه امام جایشان را در بهشت به آن ها نشان داد . . همه خوشحال بودند که فردا در راه خدا شهید می شوند ، چون از رسول خدا (ص) شنیده بودند که فرمود :« هیچ مقامی بالاتر از شهادت در نزد خدا نیست.»

ادامه مطلب را در روز های بعد می نویسم .

استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع و اطلاع به مدیر این وبلاگ عیبی ندارد .


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:19 | نویسنده : میلاد |
 

امربه معروف و امام حسین«ع»

امربه معروف ونهی ازمنکر نشانه ی وجدان بیدار،سوزوتعهّد،عشق به مکتب،حضوردرصحنه و عشقبه مردم است. امربه معروف ونهی ازمنکرسبب دلگرمی نیکوکاران،کنترل خلافکاران وحافظ حقوق مظلومان است.جامعه ی بی تفاوت و ساکت ، جامعه ی مرده و بدون رشد است . حضرت لوط به مردمی که در برابر گناه ساکت بودند فرمود : آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست ؟

قرآن شرط بهترین امت بودن را انجام امر به معروف و نهی از منکر می داند ؛

آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود ، خداوند ناهیان از منکر را نجات می دهد .

یکی از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز می دارد .

امر به معروف در پاداش انجام معروف شریک است.

ترک امر به معروف سبب سلطه ی اشرار می شود .

امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ی تمام انبیا در طول تاریخ است .

 امام حسین (ع) درباره ی علت قیام خود فرمودند : مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی شود .من بنا دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم .

آری ، امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد که در بعضی مراحل باید تا شهادت پیش رفت . چنان که خون های مقدسی در راه آن ریخته شده است .


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:18 | نویسنده : میلاد |

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟

یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

اشهد ان لا… شهادت اشهد ان لا … شهید

محشر الله الله است می دانی چرا؟

یک بغل باران الله الصمد آورده ام

نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟

راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرف

راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟

از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست

فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟

از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید

انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟

از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد

باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟


برچسب‌ها: محرم, اشهد, مطلب محرم, مطلب در مورد محرم, مطلب درباره ی محرم, مطلب, مطلب مذهبی, زمین, آسمان, شهید, عشق, انتخاب عشق, قیامت, کجا, فرصت, شاید, ناگهان, ناگاه, راه, عقل, جنون, نیزه, خورشید, تمام, ماه, محشر, الله, بغل, باران, نوبهار, قل


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:15 | نویسنده : میلاد |
مقرر گرديده بود تا مقاله اي در باره ي تاثيرات ماه محرم و واقعه پر سوز و گداز و جانسوز عاشوراي دهه 61 هجري در زمان حال و اثراتي كه اين واقعه مهم تاريخي در روند زندگاني روزمره ما گذاشته است تقرير نمايم.
با خود فكر مي كردم كه آيا اين تاثيرات بعد از 1400 سال در زندگاني و جامعه ما منشا اثر شده يا نه ؟ كه به زودي دريافتم تاثير خون شهيدان كربلا و قهرمانان واقعي دشت نينوا از همان ساعتي كه رئوس مبارك ايشان وارد شهر كوفه گرديد اثر گذار بود. گرچه گروهي نابخرد به ظاهر شادي و پايكوبي مي كردند ولي خبر نداشتند كه اين خوشي آرامش قبل از طوفان است. طوفاني كه بعد از چندي طومار ظالمان و مستكبران را در هم پيچيد، وآنها نيز مانند ساير ستمگران تاريخ در قعر زباله داني تاريخ فروخواهند افتاد.


آيا تاثيرات گفتار و خطابه هاي حضرت زينب (س) در بارگاه شام يزيد او را رسوا نكرد؟ آيا به گفته تاريخ نويسان زنان و اهالي حرم يزيد بن معاويه تحت تاثير كلام پر شور حضرت زينب كبري (س) قرار نگرفتند؟
همه به خوبي مي دانيم كه پايه هاي ظلم يزيد بن معاويه از همين زمان به لرزش در آمد و سپس فرو ريخت. اين اثر گذاري در اوايل تاريخ اسلام و مخصوصاً تاريخ شيعه هميشه با تابش پرتو خونهاي مظلومين كربلا پشتيبان و حمايت كننده رهروان حضرت حسين بن علي (ع) بوده است.
همه به خوبي مي دانيم كه در طول تاريخ جنگهاي بزرگي اتقاق افتاده است. انسانهاي بي شماري كشته شده و خانه هاي بسياري ويران گشته اند. چه بسا در اين جنگها نيز انسانهاي كوچك و بزرگ و زنان و مردان بي گناه طعمه آتش پر لهيب جنگ ها گشته اند. مثال هاي قابل فهم در زمان معاصر جنگ هاي اول و دوم جهاني بوده است كه طي ان بيش از 30 ميليون نفر از مردم كشورهاي مختلف و با زبان هاي مختلف به كام مرگ فرو رفته اند ولي آيا شنيده ايد كه در هيچ جايي از جهان براي اين انسانها مراسم و ياد بود هايي همچون يادبود شهداي كربلا به پا دارند؟ حرف در اين مورد بسيار است ولي بهتر آن است كه به اثرات اين واقعه مهم در زمان حال كشور عزيزمان ايران كه داعيه پيروي و رهروي از اين شهيدان را در سرلوحه عقايد خود دارند، و درسي كه ما بايد از اين واقعه بگيريم پرداخته و اثرات آن را بازگو كنيم.
سالهاي نه چندان دور در كشور ايران انقلابي رخ داد همه مي دانيم كه انقلابهاي جهان براي خود تئوري هاي تعريف شده اي دارند كه رهبري، بسيج مردم، ايدئولو‍‍ژي و عقايد انقلابي .... از اهم آن مي باشند.
غرض از بيان اين نكته اين است كه رهبري اين انقلاب با اتكا به ايدئولوژي و تفكر عاشورايي و استقامت از شهداي عاشورائي مردم اين كشور را به صورت امت واحده در آورده و كاخ ستمشاهي را كه از حمايت همه جانبه استكبار جهاني بر خوردار بود، به قعر سياهي ها بفرستد. البته سخن گفتن از پيروزي اين انقلاب شكوهمند در چند سطر ظلم به تاريخ است ولي مقصود ما اين است كه انقلابهاي بسياري در جهان اتفاق افتاده كه يا به علت دارا نبودن ايدئولوژي مناسب و وص

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:13 | نویسنده : میلاد |

اله ای درباره ی محرم
نوشته شده توسط: ميثم ماندني ازغندي
ارسال به
دومین فرزند برومند حضرت علی و(۱) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (۲) (س ) آمد و اسما پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (۳) او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو بسان هارون (۵) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (۴)برای موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی .
و به این ترتیب نام پرعظمت “حسین ” از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (۶) فرزندش به عنوان عقیقه (۷) نقره صدقه داد.
حسین (ع ) و پیامبر (ص )
از ولادت حسین بن علی (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان ، (۸) قائم ایشان (امام زمان “عج “) می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری ، فرمود:
بارها رسول گرامی حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد و (۹) حسن و حسین را، (۱۰) آنان را می بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عین حال اعتراف می کند که : “رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (۱۱) داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .
عالی ترین ، صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند که فرمود: “حسین از من و من از (۱۲) حسینم
حسین (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگی نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد، و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی خلافت ظاهری شد، حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشید، و در جنگهای “جمل “، “صفین ” و “نهروان ” شرکت و به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد و (۱۳) داشت . حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد.
در زمان حکومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن می گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: “از منبر (۱۴) پدرم فرود آی ….
امام حسین (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )مامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین معاویه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه (۱۵) برآمد، و با بیانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .
امام حسین (ع ) در زمان معاویه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است ، و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.
بنابراین تا معاویه زنده بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آن که گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولی عهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی (۱۶) سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .
معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت …
قیام حسینی
یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،و برای این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از حسین (ع ) بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به امام حسین (ع ) رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
“انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل (۱۷) یزید آن گاه که افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بین می برند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید، در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از امام حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی و بی دینی شان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوی کوفه حرکت کند.
با این حال تا هشتم ذی حجه ، یعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به “منی ” بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه (۱۸) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ، بلکه علیه او قیام کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود، ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنی امیه بود) به کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهید شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبی که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزید، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان می داشت که : “مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .
و این مأموریتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )، و خود امام حسین (ع ) به (۱۹) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت می دانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، یا از اسارت خانواده اش واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .
خبر “شهادت حسین (ع ) در کربلا” به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در طول راه می فرمود: “من کان باذلا فینا مهجته (۲۰) و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بیاید. و لذا در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.
غافل از این که فرزند علی بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
باری امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد، و کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده بسترهای گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست .
راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است … و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند، و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شیعیانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را، سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز می دارند. پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند.
غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند. ابوعماره گوید: “روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در سوگواری حسین برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست ، من می خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام (۲۱) حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود و نیز از آن جناب است که فرمود: “گریستن و بی تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته (۲۲) نیست مگر در مصیبت حسین بن علی ، که ثواب و جزایی گرانمایه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: “به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که (۲۳) به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.
امام صادق (ع ) می فرماید: “ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . (۲۴) همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است .
زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویی روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها پرواز می دهد. هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )، و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا دارد، لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد، بلکه همه این تظاهرات ، فلسفه دین داری ، فداکاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد می نماید، و هدف هم جز این نیست ، و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم ، هدف مقدس حسینی به فراموشی می گراید.
اخلاق و رفتار امام حسین (ع )
با نگاهی اجمالی به ۵۶سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین (ع )، درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است . اکنون مروری کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری و حتی در آخرین شب (۲۵) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: “خدا می داند که من نماز و تلاوت (۲۶) قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم (۲۷) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب “اسد الغابة ” می نویسد: “کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (۲۸) الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می داد.
شخصیت حسین بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به (۲۹) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد – از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست – با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند… این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : “ان الله لا یحب المتکبرین “، خداوند متکبران را دوست نمی دارد. (۳۰)
پس فرمود: “من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب پذیرایی گرمی (۳۱) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی می گوید: “چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه های غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه (۳۲) زنهای شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان می توان در داستان “ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام ” دریافت ، که اجمال و فشرده اش را در این جا متذکر می شویم : یزید به زمان ولایت عهدی ، با این که همه نوع وسایل شهوترانی و کام جویی و کامروایی از قبیل پول ، مقام ، کنیزان رقاصه و… در اختیار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده ای نشان دهد، با حیله گری و دروغ پردازی و فریبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندی خود را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و این رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ، برای همیشه در تاریخ به یادگار (۳۳) ماند.



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 17:7 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 16:58 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 16:58 | نویسنده : میلاد |

یاحسین


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 16:53 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 16:45 | نویسنده : میلاد |
مجموعه فوق همان گونه که در تصاویر مشاهده می کنید آثار هنری با مضوع عاشورا بوده که شامل نقاشی های زیبا و آثار تایپوگرافی بوده که هریک از آثار به نوعی سعی در نمایش مظلومیت و مصیبت امام حسین علیه السلام و یارانش بوده که برخی در نوع خود بسیار زیبا و تاثیر گذار طراحی شده است.
آثار فوق مربوط به هنرمندان خارجی و تعدادی نیز مربوط به هنرمندان داخلی بوده که از سایت Deviantart جمع آوری و تقدیم به کلیه کاربران پرشین جی اف ایکس و علاقه مندان و عزاداران حسینی می شود.


جهت مشاهده آثار در اندازه واقعی بروی تصاویر کلیک کنید


امتیاز:


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 16:43 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, | 16:37 | نویسنده : میلاد |

نهضت امام حسین(ع) یک انقلاب بود و نه انفجار
یکی از مسائلی که در مورد نهضت امام حسین(ع) مطرح است این است که آیا این قیام و نهضت از نوع یک انفجار (یک عمل ناآگاهانه و حساب ـ نظیر انفجارهائی که برای برخی از انسانها پیدا می شود بطوریکه در شرایطی قرار می کیرد که در حالی که هرگز نمی خواهد فلان حرف را بزند، ولا یکمرتبه می بیند ناراحت و عصبانی می شود و از دهانش هر چه که حتّی دلش هم نمی خواهد بیرون بیاید، بیرون می آید) بود؟ اسلام، به انقلاب انفجاری ذرّه ای معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روی تصمیم و کمال آگاهی و انتخاب است. جریان امام حسین(ع) نیز یک کار ناآگاهانه و یا یک انقلاب انفجاری نبود! گفته های خود امام حسین(ع) ـ که نه تنها از آغاز این نهضت بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع می شود ـ، نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است و .... نشان می دهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده، انقلاب است امّا نه انفجار. انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی نه انفجاری.

 


انتخاب و آزادی
از جمله خصوصیّات امام حسین(ع) این است که در مورد فرد فرد اصحابش اجازه نمی دهد که قیامشان حالت انفجاری داشته باشد؟ چرا که امام (ع) در هر فرصتی می خواهداصحابش را به بهانه ای مرخّص بکند. هی به آنها می گوید :آگاه باشید که اینجا آب و نانی نیست، قضیّه خطر دارد. حتّی در شب عاشورا نیز با زبان خاصّی با آنها صحبت می کند:

" من اصابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضلتر سراغ ندارم. از همهء شما تشکّر می کنم ، از همه تانممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و...."

امام (ع) همه راه ها را نیز نشان می دهد؛ تاریکی شب، برداشتن بیعت از دوش اصحابشان و ... ، یعنی فقط آ زادی و انتخاب. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیهء دشمن یا دوست بکند، امام(ع) را انتخاب کنید. این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد.

 


ماهیّت عکس العملی منفی ِ نهضت
قیام امام حسین(ع) از آن پدیده های چند ماهیّتی است، چون عوامل مختلفی در آن تأثیر داشته است. مثلاً یک نهضت می تواند ماهیّت عکس العملی داشته باشد، یهنی صرفاً عکس العمل باشد؛ می تواند ماهیّت آغازگری داشته باشد. اگر یک نهضت ماهیّت عکس العملی داشته باشد، می تواند یک عکس العمل منفی باشد در مقابل یک جریان.
یکی از عواملی که به یک اعتبار (از نظر زمانی) اوّلین عامل است: عامل تقاضای بیعت(با یزید) است، این بیعت تنها امضا کردن خلافت آدم ننگینی مانند یزید نیست، امضا کردن سنّتی است که برا ی اوّلین بار به وسیلهء معاویه می خواست پایه گذاری شود. در اینجا آنها از امام حسین(ع) بیعت می خواهند، یعنی از ناحیه شان یک تقاضا ابراز شده است؛ امام حسین(ع)  نیز عکس العمل نشان می دهد، یک عکس العمل منفی. بیعت می خواهید؟ نمی کنم.
عمل امام حسین (ع) عملی منفی، امّا از سنخ تقواست، از سنخ این است که هر انسانی در جامعهء خویش مواجه می شود با تقاضاهائی که به شکلهای مختلف، به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب از او می شود و باید در مقابل آنها بگوید: نه، یعنی "تقوا".

 


ماهیّت عکس العملی مثبتِ نهضت
عامل دیگری هم در اینجا وجود داشت که باز ماهیّت نهضت حسینی از آن نظر، ماهیّت عکس العملی است ولی عکس العمل مثبت نه منفی.

معاویه از دنیا می رود. مردم کوفه ای که در بیست سال قبل از این حادثه، لااقل پنج سال علی(ع) در این شهر زندگی کرده است و هنوز آثار تعالیم و تربیت علی(ع) به کلی از میان نرفته است ( البتّه خیلی تصفیه شده اند، بسیاری از سران، بزرگان و مردان اینها: حُجر بن عُدی ها، عَمرو بن حمق خُزاعی ها، رُشَید هَجَری ها و میثم تَمّارها ار از میان برده اند برای اینکه این شهر را از اندیشه و فکر علی، از احساسات به نفع علی خالی بکنند؛ ولی باز هنوز اثر این تعلیمات هست) تا معاویه می میرد، به خود می آیند، دور همدیگر جمع می شوند که اکنون از فرصت باید استفاده کرد، نباید گذاشت فرصت به پسرش یزید برسد، ما حسین بن علی داریم، امام بر حقّ ما حسین بن علی است، ما الآن باید آماده باشیم و او را دعوت کنیم که به کوفه بیاید و او را کمک بدهیم و لااقل قطبی در اینجا در ابتدا به وجود آوریم، بعد هم خلافت را خلافت اسلامی بکنیم.

"کوفه" اصلاً اردوگاه بوده است، از اوّل هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد، قبلاً "حیره" بود. این شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند و در واقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود.
مردم این شهر از امام حسین(ع) دعوت می کنند، نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنجهزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه می رسدکه بعضی از این نامه ها راچند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در جمع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند.
اینجا عکس العمل امام چه باید باشد؟ حجّت بر او تمام شده است. عکس العمل، مثبت و ماهیّت عملش، ماهیّت تعاون. یهنی مسلمانانی قیام کرده اند، امام باید به کمک آنها بشتابد. اگر هجده هزار نامهء مردم کوفه رفته بود به مدینه و مکّه ( و بخصوص به مکّه) نزد امام حسین(ع)  و ایشان جواب مثبت نمی داد، تاریخ، امام حسین(ع) را ملامت می کرد که اگر رفته بود، ریشهء یزید و یزیدیها کنده شده بود و از بین رفته بود؛ کوفه اردوگاه مسلمین با مردم شجاع، کوفه ای که پنج سال علی (ع) در آن زندگی کرده است و هنوز تعلیمات علی و یتیمهائی که علی بزرگ کرده و  بیوه هائی که علی از آنها سرپرستی کرده است زنده هستند و هنوز صدای علی در گوش مردم این شهر است، امام حسین(ع) جبن به خرج داد و ترسید که به آنجا نرفت، اگر می رفت در دنیای اسلام انقلاب می شد و ...، اینست که اینجا تکلیف اینگونه ایجاب می کتد که همینکه آنها می کویند ما آماده ایم، امام می گوید من آماده هستم.

برگرفته از کتاب حماسهء حسینی، اثر: متفکّر شهید استاد مطهّری



:: موضوعات مرتبط: امامان


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:53 | نویسنده : میلاد |

ول زنى كه وجود مبارك پیغمبر اختیار نمود "حضرت خدیجه" چهل ساله بود كه در سن بیست و پنج سالگى با آن مخدره ازدواج فرمود. جناب خدیجه خواهر ابوینى "عوام" پدر "زبیر" است كه اهل تسنن را از عشیره مبشره می‎دانند.

تولد فاطمه(علیهاالسلام) در بیستم جمادى الثانى سال چهارم بعثت در مكه معظمه بوده و این خانم را فاطمه نام نهادند.

"شیخ صدوق" در "معانى الاخبار" از "سدیر صیرفى" از حضرت صادق(علیه‎السلام) روایت می‎كند كه در حدیث معراج آمده كه جبرئیل از درخت بهشتى سیبى چیده به دست مبارك حضرت رسول داد چون آن را شكافت نورى مشاهده كرد. فرمود اى جبرئیل این نور چیست؟ عرض كرد: هى فى السماء منصورة و فى الارض فاطمة .

از این روایت معلوم می‎شود كه خدا این نام را قبل از ولادت بر آن خانم نهاده و لذا بعد از تولد ملكى بر پیغمبر نازل شد و اسم فاطمه را به زبان آن حضرت جارى ساخت .

اگر چه قبل از این كه این حضرت، فاطمه نامیده شود؛ فاطمه‎هاى دیگرى در اسلام بوده‎اند مانند: "فاطمه" مادر خدیجه و "فاطمه بنت اسد" و "فاطمه بنت زبیر" و "فاطمه بنت حمزه" ولى در اسلام، اول زنی كه فاطمه نامیده شد دختر پیغمبر بود و در هر خانه‎ای كه دخترى به نام فاطمه باشد باعث ازدیاد رحمت و زیادی برکت خواهد بود.

 

معناى فاطمه

لفظ فاطمه مشتق از "فطم" است و در مجمع البحرین گوید: فطیم بر وزن كریم طفلى را گویند كه از شیر مادر، جدا كرده باشند و رضاع وى به نهایت رسیده باشد. در المنجد گوید: فطم الحبل: قطعه .

در عیون الاخبار از حضرت زهرا(علیها‎السلام) روایت می‎كند كه پیغمبر فرمود: من فاطمه را فاطمه نامیدم براى آن كه خداوند او و دوستان او را از آتش جدا فرموده و عبارت روایت اینست كه: قال رسول الله سمیتها فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها عن النار .

حضرت رسول اکرم فرمودند: مردم در حكمرانى حریص می‎شوند با آن كه عاقبت آن افسوس و پشیمانى است پس آن وقت طفل شیرى در آسایش و راحتی است و آن كه از شیر گرفته شده در زحمت و مشقت خواهد بود. شاید در این روایت فاطمه است كه از شیر گرفته شده معنى دارد.

و نیز در حدیث دیگر فرمود: بهترین امت من كسى است كه جوانى خود را در طاعت خدا صرف نماید و از لذات دنیا خود را جدا نماید. در این خبر فطم به معنى جدا شدن آمده و آنچه از اخبار استفاده می‎شود اینست كه وجه تسمیه آن مخدره به فاطمه یكى از وجوه زیر است:

1- او را فاطمه گفتند لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا، چنانچه مفاد خبر صادقین در بحارالانوار است .

فاطمه(سلام الله علیها) مقامات عالیه نفسانیه و فضائل عقلانیه را دارا بود و در كودكى كمال بزرگى را داشت كه در میان تمام زنان دنیا وجود نداشت، لذا پدرش او را سیده نساء عالمین خواند، بلكه درباره ایشان فرمود: انها اشرف من جمیع الانبیاء و المرسلین عدا ابیها خاتم النبیین؛ از همه اینها غیر از پدرش برتر بود و در شرافت زندگى به درجه‎اى رسید كه دست دیگران به آن پایه نرسد.

2- در علل الشرایع از حضرت باقر(علیه‎السلام) روایت كرده كه فرمود: لما ولدت فاطمة اوحى الله تعالى ملك فانطلق به لسان محمد فساماها فاطمة قال انى فطمتك بالعلم و فطمتك عن الطمث قال (علیه‎السلام) والله لقد فطمها الله تبارك و تعالى بالعلم و عن الطمث بالمیثاق .

در این حدیث چهار مطلب ذكر شده است :

- ملكى اسم فاطمه را بر زبان پیغمبر جارى نمود.

- فطام فاطمه به علم به این معنى كه فطمتك بالعلم؛ یعنى ترا به علم شیر دادم تا بى نیاز از دیگران شدى یا آن كه ترا به سبب علم از جهل جدا كردم و یا بریدن تو از شیر مقرون به علم بود.

- فطام از طمث به این معنى است كه فاطمه مثل زنان دیگر خون حیض نمى‎بیند.

شیخ صدوق می‎نویسد كه روز قیامت لواء شفاعت به دست فاطمه زهرا داده می‎شود تا از ذراره (فرزندان) و دوستانش شفاعت كند.

- كلام امام باقر(علیه‎السلام) است كه به قسم خوردن با ضمیمه میثاق خبر از قول حضرت رسول اکرم داده و قسم خوردن امام باقر به جهت آنست كه دیگران گمان نكنند امام باقر درباره مادرش زهرا مبالغه می‎كند بلكه عین حقیقت را بیان فرموده است.

 

علم حضرت فاطمه(علیهماالسلام)

كلینى در كافى خبرى از "ابوالبصیر" نقل می‎كند که: خدمت امام صادق(علیه‎السلام) شرفیاب شدم؟ عرض كردم می‎خواهم از شما سئوالى بپرسم آیا اینجا كسى هست كه كلام مرا بشنود؟ حضرت فرمود هر چه به خاطرت رسیده بپرس. گفتم قربانت گردم شیعیان شما با هم گفتگو می‎كنند كه رسول خدا بابى از علم به على تعلیم فرمود كه از آن هزار باب گشوده شد، حضرت فرمود پیغمبر هزار باب از علم به على آموخت كه از هر بابى هزار باب گشوده شد.

ابوبصیر تعجب كرده گفت: این عمل عمده‎ و بزرگی است به این معنى كه بالاتر از این معنا و مرتبه، هیچ مرتبه علمى دیگرى نیست. پس حضرت قدرى فكر كردند. بعد فرمود كه آن علم عمده‎اى بود ولى نه آنقدر عمده كه تو خیال می‎كنى. بعد حضرت فرمود: نزد ما آل محمد جامعه است و مخالفان ما چه می‎دانند كه جامعه چیست؟

ابوبصیر گفت: قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمود طوماریست كه هفتاد ذراع است، به ذراع رسول خدا كه آن حضرت به على(علیه‎السلام) فرموده و على نوشته است تمام حلال و حرام و تمام چیزهائی كه مردم به آنها محتاجند، حتى تفاوت در خراشی كه در بدن دیگرى وارد آورد در آنست. سپس حضرت، دست ابابصیر را فشرده فرمود: حتى این را هم نوشته است.

ابابصیر گفت: بخدا قسم این علم عمده است. حضرت فرمود: عمده می‎باشد ولى نه آنقدرها كه تو گمان كرده‎اى. مجددا ساعتى حضرت تامل فرمودند. بعد فرمود: نزد ما جفر است ولى مردم چه می‎دانند جفر چیست؟ عرض كردم بفرمائید كه جفر چیست؟ حضرت فرمود ظرفى است از پوست كه علم تمام انبیاء و اوصیاء و علمائی كه از بنى اسرائیل مرده‎اند تا كنون در آن ثبت و ضبط شده است، ابونصیر از روى تعجب گفت: ان هذا هوالعلم، این علم مهمى است، حضرت فرمود: انه لعلم و لیس بذلك، بلى این علم است ولى نه آنطور كه تو تصور نمودى .

پس حضرت قدرى تامل فرمودند بعد گفتند: و ان عندنا لمصحف فاطمه و ما یدریهم ما مصحف فاطمة .

در نزد ما مصحف فاطمه می‎باشد و مردم چه می‎دانند كه مصحف فاطمه چیست؟ عرض كردم مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: مثل قرانكم هدا ثلث مرآت و الله ما فیه من قرانكم حرف واحد؛ آن مصحف سه برابر این قرآنست و بخدا قسم یك حرف از قرآن هم در آن نیست كه مكررات قرآن باشد بلكه علومى است كه خداوند به فاطمه زهرا تعلیم فرموده و این مصحف و جفر و جامعه تا روز قیامت نزد ما هست .

در علل الشرایع در حدیث مفصلى از اباذر نقل می‎كند كه فاطمه قسیم بهشت و جهنم است و این بالاترین مقام براى حضرت فاطمه زهرا(علیها‎السلام) می‎باشد.

3- در عیون الاخبار از حضرت زهرا(علیها‎السلام) روایت می‎كند كه پیغمبر فرمود: من فاطمه را فاطمه نامیدم براى آن كه خداوند او و دوستان او را از آتش جدا فرموده و عبارت روایت اینست كه: قال رسول الله سمیتها فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها عن النار .

در روایت است كه فرداى قیامت فاطمه دوستان خود را از صحراى محشر جمع می‎كند و به بهشت می‎برد مانند مرغى كه دانه را از غیر دانه تمیز می‎دهد و برمی‎دارد.

 

پرچم شفاعت در قیامت به دست حضرت فاطمه(علیهاالسلام)

درباره این كه روز قیامت لواء و پرچم شفاعت بدست حضرت فاطمه(علیهالسلام) داده خواهد شد و شفیعه مطلق عرصه محشر است آیات و اخبار متواتری وارد شده است .

در روایتى آمده كه روز قیامت لواء احمد را بدست فاطمه می‎دهند جاى دیگر دارد كه روز قیامت اول دیوان محاسباتی كه گشوده می‎شود دیوان حساب انتقام فاطمه از دشمنان اوست .

در انوار نعمانیه است كه در تفسیر آیه: "و اذا المودة سئلت باى ذنب قتلت"؛ انتقام قتل محسن سقط شده است .

شیخ صدوق می‎نویسد كه روز قیامت لواء شفاعت به دست فاطمه زهرا داده می‎شود تا از ذراره (فرزندان) و دوستانش شفاعت كند. علامه مجلسى در احادیث معراج نقل می‎كند كه پیغمبر فرمود: در شب معراج كاخى رفیع در بهشت دیدم كه وصف فراوانى از آن می‎كنند، پرسیدم این كاخ از كیست؟ گفتند مخصوص فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) است كه پس از شفاعت دوستان به این كاخ نزول اجلال می‎فرماید.

در علل الشرایع در حدیث مفصلى از اباذر نقل می‎كند كه فاطمه قسیم بهشت و جهنم است و این بالاترین مقام براى حضرت فاطمه زهرا(علیها‎السلام) می‎باشد.

ابن شهر آشوب می‎نویسد در ذیل سوره هل اتى وارد شده كه فاطمه در باب بهشت مى‎ایستد و هفتاد هزار حوریه با او هستند و دوستان خود را به بهشت می‎برد و با لواء شفاعت به بهشت وارد می‎گردد تا در بهشت جای گیرد و آنجا هم فاطمه زن منحصر بفرد امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) است .

بریدن و قطع شدن فاطمه از بدی‎ها همان مقام عصمت است كه آن خانم داشته است و دلیل بر این معنى آیه تطهیر است.

4- چهارمین وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه اینست كه در بحارالانوار از حضرت صادق(علیه‎السلام) روایت می‎كند كه حضرتش فرمود: آیا می‎دانى تفسیر فاطمه چیست؟ عرض كردم به من خبر دهید. فرمود فاطمه شد به علت آن كه از شر و بدی‎ها بریده شد و عادت زنانگى هم مثل سایر زنان نداشت .

امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: اتدرى اى شىء تفسیر فاطمة قال فطمت عن الشر .

بریدن و قطع شدن فاطمه از بدی‎ها همان مقام عصمت است كه آن خانم داشته است و دلیل بر این معنى آیه تطهیر است. اگر كسى بگوید مریم هم مقام عصمت داشت، فاطمه(علیهاالسلام) هم مقام عصمت داشت پس فرق این دو چیست؟ در پاسخ می‎گوییم خداوند مقام عصمت مریم را در قرآن معلوم نكرده ولى مقام عصمت حضرت زهرا معلومست چون آیه تطهیر درباره پنج تن نازل شده، معلوم می‎شود بقدرى مقام عصمت حضرت زهرا بلند بوده كه خداوند کنار پیغمبر و على و حسنین (علیهم‎السلام) ذكرش می‎فرماید.



:: موضوعات مرتبط: مادر امام حسین(ع)


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:52 | نویسنده : میلاد |

تعداد یاران امام بنا بر نظر مشهور، 72 نفر بود؛ امّا آمارهای دیگری نیز همچون 79، 90، 139، 217، و 288 نفر نیز نقل شده‌اند که به نظر مصنّف این کتاب، تعداد  139 نفر درست است که 106 نفر از غیر بنی‌هاشم و 33 نفر از بنی‌هاشم بودند؛ البتّه طبق نظری 72 نفر شمار شهدایی بودند که از مدینه همراه امام ـ علیه‌السّلام ـ بودند و بقیه بعداً به امام اضافه شدند.

در این میان وقتی حر فهمید قضیه جنگ جدّی است، از کار خود پشیمان شد و به صورت مخفیانه به همراه پسرش به امام ـ علیه‌السّلام ـ پیوست و امام ـ علیه‌السّلام ـ نیز توبه آن‌ها را پذیرفت. سپس حر روبه‌روی لشگر کفر ایستاد و آن‌ها را سرزنش کرد. آن‌ها حر را تیرباران کردند و حر برگشت.

عمر سعد برای آن که افتخار شروع جنگ را داشته باشد، تیری به طرف لشگر امام ـ علیه‌السّلام ـ انداخت و جنگ گروهی آغاز شد. در این جنگ تعداد 50 نفراز سربازان امام ـ علیه‌السّلام ـ به شهادت رسیدند. پس از آن، جنگ تن‌به‌تن و دو نفره و چند نفره شروع شد که به این شرح است:

 

1. شهادت حر

او جنگ نمايانی كرد و پس از كشتن تعدادی از افراد دشمن، چون اسبش خسته شده بود، پياده جنگيد و بعد از به‌هلاكت‌فرستادن چهل و چند نفر شهيد شد. (در ضمن، فرزند حر نیز قبل از او در جنگ تن به تن شهيد گردید)؛

 

2. شهادت مسلم ابن عوسجه و حبیب ابن مظاهر

این دو یار صمیمی و قدیمی، پیرمردانی بودند که در کوفه زندگی می‌کردند.

امام ـ علیه‌السّلام ـ با نامه‌ای از جبیب دعوت کرد تا به کربلا بیاید و او به همراه خود، مسلم و افراد دیگری را (در تاریخ نگار روز 6محرم هم به این مطلب اشاره شد) فرمان امام ـ علیه‌السّلام ـ  را اجابت کردند. در روز عاشورا، ابتدا مسلم شهید شد و بعد حبیب قبل از نماز ظهر به او پیوست.

پیرمرد دیگری که حبیب او را نیز به همراه خود آورده بود، انس ابن حارث کابلی بود. او از یاران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در جنگ بدر و حنین بود که روز عاشورا در نهایت پیری با ابروانی سفید که روی چشمانش افتاده بود به کمک امام ـ علیه‌السّلام ـ آمد و هجده نفر را کشته و سپس شهید شد.  
 

3. جنادة ابن حارث انصاری
اهل مدینه بود و در کنار امام ـ علیه‌السّلام ـ جنگید تا شهید شد. پس از او پسرش به جنگ دشمن رفت و شهید گردید. بعد از شهادت پسر، سر او را به طرف مادرش انداختند که او آن را سوی دشمن انداخت؛ مثل مادر وهب که در روز پنجم به آن اشاره شد. سپس مادرش وارد جنگ شد و دو نفر را کشت که امام ـ علیه‌السّلام ـ او را به خیمه برگرداند.


4. جون، غلام ابوذر
حالا غلام امام ـ علیه‌السّلام ـ شده بود. وقتی اجازه برای جنگ خواست، امام ـ علیه‌السّلام ـ او را آزاد کرد و اجازه نداد. او پس از اصرار فراوان اجازه گرفت و 25 نفر را کشت و شهید شد.
 

5. حجّاج ابن مسروق
اذان‌گوی امام ـ علیه‌السّلام ـ بود که در جنگ تن‌به‌تن شهید شد.
 

6. هفهاف ابن مهند
یکّه‌سوار و دلاور شیعه و از ملازمان علی ـ علیه‌السّلام ـ در جنگ‌های ایشان بود که پس از شهادت امام ـ علیه‌السّلام ـ به کربلا رسید و چون کار را تمام شده دید، شمشیر کشید و به لشگر دشمن حمله کرد. عدّه زیادی از دشمنان را کشت و ظالمان وقتی دیدند به تنهایی از پس او برنمی آیند، از هر سو به او حمله کردند و با محاصره او را به شهادت رساندند.
 

7. سوید ابن عمرو
پیرمردی بود که در اثر شدّت جراحات بی‌هوش شد و وقتی به هوش آمد که امام ـ علیه‌السّلام ـ شهید شده بود. دوباره خنجر به دست گرفت و جنگید تا شهید گردید و او آخرین شهید کربلا بود.
 

شهدای بنی‌هاشم
1. حضرت علی اکبر
سن ایشان را از 18 سال تا 27 سال نقل کرده‌اند. وقتی که امام ـ علیه‌السّلام ـ به او اجازه میدان داد، امام ـ علیه‌السّلام ـ خدا را شاهد گرفت که «خدایا تو شاهدی که شبیه‌ترین مردم به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را سوی میدان می‌فرستم.» او 120 نفر را کشت. سپس برگشت و تقاضای آب کرد. امام ـ علیه‌السّلام ـ در جواب فرمودند: «صبر کن! به زودی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ تو را سیراب خواهد کرد.» بعد از آن امام انگشتری خود را به او دادند تا بمکد و کم‌تر احساس تشنگی کند. او بعد از جنگ نمایانی شربت شهادت نوشید.
 

2. حضرت قاسم ابن الحسن
نوجوانی بود که هنوز به سن بلوغ  نرسیده بود؛ ولی آن قدر بزرگ بود که مرگ را از عسل شیرین‌تر می‌دانست. او در حال شهادت، زیر سم اسب‌ها قرار گرفت و در آغوش امام ـ علیه‌السّلام ـ به شهادت رسید.
فرزند دیگر امام حسن ـ علیه‌السّلام ـ در کربلا «حسن مثنی» است که تازه با فاطمه، دختر امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ  ازدواج کرده بود. او پس از آن که 17 نفر از دشمن را کشت، بی‌هوش شد. بعدها کسی او را درمان کرده و راهی مدینه نمود.


4. عبدالله اصغر
فرزند دیگر امام حسن ـ علیه‌السّلام ـ بود که او وقتی حضرت ـ علیه‌السّلام ـ را تنها دید، به قتلگاه رفت و پس از آن که دستش قطع شد، در آغوش حضرت ـ علیه‌السّلام ـ شهید شد.
 

4. عون و محمد
دو فرزند نوجوان حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ بودند که به دستور پدرشان برای یاری امام ـ علیه‌السّلام ـ آمده بودند. وقتی اجازه گرفتند، راهی میدان شده و ابتدا محمّد و سپس عون به شهادت رسیدند.
 

5. حضرت عبّاس
وقتی حضرت ابوالفضل ـ علیه‌السّلام ـ 34 ساله بزرگترین یار امام در بین بنی‌هاشم و پرچمدار امام ـ علیه‌السّلام ـ تقاضای رفتن به میدان کرد، ایشان فرمود: «طفلان تشنه‌اند. اول آبی بیاور. بعد روانه میدان شو.»

پس از آن که برادران حضرت عباس ـ علیه‌السّلام ـ به نام‌های عبدالله، عثمان، و جعفر شهید شدند، هنگامی که آن حضرت روانه فرات شدند، 4000 نفر از دشمنان او را محاصره کردند. او با کشتن80 نفر محاصره را شکست و خود را به آب رساندند؛ امّا از آن نیاشامیدند؛ چون به یاد تشنگی امام ـ علیه‌السّلام ـ و طفلان افتاده بودند. مشک را پر از آب کرد و راهی خیمه‌ها شدند. در راه، ابتدا دست راستش و سپس دست چپش را قطع کردند؛ سپس با عمود آهنینی که بر فرقش زدند، او را به زمین انداختند و ایشان در این حال امام ـ علیه‌السّلام ـ را صدا زدند و حضرت ـ علیه‌السّلام ـ به کمک او آمدند و او در آغوش حضرت ـ علیه‌السّلام ـ شهد شهادت نوشیدند.
 

6. عبدالله رضیع
کودکی بود که در روز عاشورا به دنیا آمد. هنگامی که امام ـ علیه‌السّلام ـ می‌خواستند به میدان بروند، او را بوسیدند و او در آغوش امام ـ علیه‌السّلام ـ با تیر دشمن شهید شد.
 

7. علی اصغر
مشهور است که شش ماهه بود. حضرت او را به سوی لشگر دشمن آورد تا برایش طلب آب کند؛ امّا ظالمان با زدن تیر سه‌شعبه به گلویش او را به شهادت رساندند.
 



 8. حضرت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ

بعد از این که همه یاران امام ـ علیه‌السّلام ـ به شهادت رسیدند، امام ـ علیه‌السّلام ـ در نوبت‌هایی با اهل‌بیت، حضرت سجاد ـ علیه‌السّلام ـ، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ و دیگران وداع کردند که هر کدام جانسوزتر از دیگری بود؛ سپس امام ـ علیه‌السّلام ـ به سراغ لشگر دشمن آمده و بار دیگر برای اتمام حجّت خود را معرّفی کردند و از لشگر ظلم در مورد خود گواهی گرفتند که همه او را می‌شناسند.

امام در جنگ تن‌به‌تن با شجاعتی وصف‌ناپذیر یک‌یک آن‌ها را به درک واصل کردند تا این که در اثر تشنگی و خستگی زیاد ایستادند تا کمی استراحت کنند. ظالمی با سنگ سر ایشان را زخمی کرد و وقتی امام ـ علیه‌السّلام ـ برای پاک‌کردن خون سرشان پیراهن را بالا آوردند، ظالم دیگری تیر بر سینه مبارکشان زد.

تیر آن چنان بر پیکر امام ـ علیه‌السّلام ـ فرو رفت که ایشان تیر را از پشت بیرون آوردند و خونشان مانند ناودان جاری شد. در این هنگام ضعف بر بدنشان غلبه کرد و ایشان در جای خود بودند و حرکت نمی‌کردند. ظالمان هم از ترس این که قاتل اصلی حسین ـ علیه‌السّلام ـ باشند، مدّتی طولانی جلو نیامدند تا آن که شمر ملعون کار با 12 ضربه سر ایشان را از بدن جدا کرد. لعنت خدا بر شمر و همه ظالمان به اهل بیت ـ علیهم ‌السّلام ـ.

تلخیصی از سوگنامۀ آل محمد، محمّدی اشتهاردی



:: موضوعات مرتبط: زندگانی امام حسین‏(ع‏)‏


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:50 | نویسنده : میلاد |

به جهت این که ممکن است این شبهه به شما دوست عزیز هم رسیده باشد جوابیه مناسبی را برای آن تهیه کرده ایم که کذب مدعای این دشمنان را روشن می کند. امید است با تلاش همه جانبه در راه تبلیغ تشیع و دفاع از حریم معصومین علیهم السلام راه را برای نشر این گونه اکاذیب ببندیم.


ابتدا به طرح شبهه می پردازیم و سپس جوابها را می آوریم.



صورت شبهه: متنی در کتاب سفینه البحار نوشته حاج شیخ عباس قمی صفحه 164 از قول حسین بن علی آمده است:  که ترجمه آن چنین است:


ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد ، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.


پاسخ به این شبهه را در قالب چند نکته بیان می کنیم که با در کنارهم گذاشتن مجموع این نکات پاسخ کامل می شود.


1- در فرهنگ عرب به همه افراد غیر عرب گفته می شده "عجم" مثل خود ما ایرانی ها که به همه افراد غیر ایرانی می گوییم "خارجی" امامنظور ما فقط اعراب نیستند بلکه همه غیر ایرانی ها هستند به همین گونه در عرب هم کلمه عجم به معنی غیر عرب است در صورتی که اشکال کننده آن را به معنی ”ایرانی” ترجمه کرده است!! که این غرض ورزی او را می رساند.


2- اشکال کننده آنقدر نسبت به متون حدیثی بی اطلاع بوده است که نمی دانسته در روایات مربوط به اعتقادات وقتی گفته می شود اباعبد الله منظور امام صادق علیه السلام هستند که در این حدیث هم همینطور است و این حدیث از ایشان صادر شده است نه از امام حسین علیه السلام !!


3- عبارت حسین بن علی که در بالای متن آورده شده نوشته خود اشکال کننده است و نه جزو متن کتاب!!


4- اشکال کننده کلمه ”بیان” را که در ابتدای خط دوم متن مذکور آمده را به ”روشن است” ترجمه کرده در صورتیکه مطالعه کنندگان کتب حدیثی می دانند که در کتبی مانند سفینه البحار که در واقع خلاصه کتاب بحارالانوار مرحوم مجلسی است وقتی کلمه "بیان" آورده می شود یعنی این که نویسنده اصلی کتاب- در این جا منظور مرحوم مجلسی است- این طور فرموده است و در واقع وقتی کلمه "بیان" نوشته می شود نوعی نقل قول از نویسنده اصلی کتاب است. پس در این جا توضیح علامه مجلسی در مورد این حدیث توسط شیخ عباس قمی آورده شده. شبهه کننده در واقع توضیح علامه مجلسی را تغییر داده و به جهت غرض ورزی خود به غلط ترجمه کرده که” روشن است هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ”!!


در حالیکه علامه مجلسی در توضیح این روایت از قول خود معصومین توضیح می دهد که منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیت و معتقدین به ولایت ایشان است حتی اگر عجم و غیر عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ایشان و منکرین ولایت ائمه هستند حتی اگر عرب باشند و فرموده اند که ملاک دوستی اهل بیت عرب بودن یا نبودن نیست بلکه ملاک اعتقاد داشتن به اصل ولایت ائمه است. پس طبق توضیح علامه مجلسی که خود او این حدیث رانقل کرده منظور از این حدیث این نیست که عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند.


5- اگر در متن عربی دقت کنید در ادامه جمله ای که در جواب شماره چهار ترجمه آن را گفتیم آمده است که ”سوء رأی الثانی فی الاعاجم” که این جمله در ترجمه اشکال کننده نیامده است!! اما ترجمه این جمله این است ” اشتباه رای عمربن خطاب (دومی) در مورد غیر عربها” لذا ادامه متن بعد از این جمله برمی گردد به عقیده عمر بن خطاب در مورد عجم ها نه عقیده امام حسین علیه السلام!!


6- در این جا باز هم اشکال کننده بی سوادی خود را به رخ همگان کشیده است! چراکه کلمه ”قب” که در پایان این جمله آمده است به معنی این است که متن از این جا به بعد مربوط به کتاب مناقب ابن شهر آشوب است که مترجم اشتباها در ترجمه خود این جملات را ادامه حدیث کتاب بحار الانوار دانسته غافل از اینکه این قسمت، از کتاب دیگری است!!(قب به اختصار اشاره به کتاب مناقب دارد)


7- در این بخش که از کتاب مناقب آمده گفته شده که وقتی اسرای ایرانی را - بعد از فتح ایران توسط سپاه عمر که برخلاف نظر امام حسن و امام حسین و امیرالمومنین علیهم السلام به ایران حمله کرده بود - به مدینه آوردند عمر می خواست که زنان آنها را بفروشد و مردانشان را به عنوان بردگان عرب برگزیند که افراد ضعیف و علیل و پیر را در طواف خانه خدا بر دوش خود سوار کنند و طواف دهند ! ( دقت کنید که عمر و سپاهیانش چه برخوردهای وحشتناکی با ایرانیان داشته اند، و عمر با این لشکر کشی خود نه تنها به اسلام خدمت نکرد و در جهت تبلیغ اسلام قدمی بر نداشت بلکه صورتی زشت و خشن نیز در اذهان مردم ایران از اسلام بر جای گذاشت و در واقع به اسلام و به دنبال آن به اعتقادات مردم ایران خیانت کرد)


-       از اینجا به بعد به بررسی عبارات ادامه این مطلب و دیگر مطالب مطرح شده از ائمه در مورد عجم ها و فضیلت آنان می پردازیم تا روشن شود که علی رغم ادعای گوینده شبهه مبنی بر نفرت ائمه از عجم ها ، اتفاقا معصومین نسبت به عجم ها نظر خاصی داشته اند و از آنان به نیکی یاد کرده اند.


8- در ابتدای همین متن که در عکس هم آمده می توانید بخش پایانی حدیثی را که ازقول امام صادق علیه السلام از تفسیر قمی در مورد عجم ها آمده است ملاحظه کنید. که فرموده اند قرآن اگر بر عجم ها نازل شده بود عربها به آن ایمان نمی آوردند ولی وقتی بر عربها نازل شد عجم ها بر آن ایمان آوردند که این فضیلت قوم عجم است بر عرب. شبهه کننده به این عبارت که در بیان فضیلت عجم بر عرب صحبت کرده اعتنایی نکرده و از ترجمه آن خودداری نموده است. این حدیث و احادیث دیگری که در ادامه خواهیم آورد همه و همه نوع دید ائمه اطهار را نسبت به عجم ها بیان می کند که کاملا مغایر با مدعای شبهه کننده است.


9- در قضیه سوء رای دومی یعنی عمر در باره عجم ها از کتاب مناقب که توضیح آن در پاسخ 5 آمد ، در ادامه آمده که امیرالمومنین علیه السلام از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در اعتراض به حرکت عمر فرموده اند: افراد کریم یک قوم را تکریم کنید حتی اگر با شما مخالفت کرده باشند و این ایرانیان افراد کریم و حکیم و دانایی هستند که بر ما سلام کرده اندو و به اسلام تمایل پیدا کرده اند پس باید آنان را تکریم کنید.


در این جا هم می توانید مخالفت امیرالمومنین علیه السلام را با رای عمر ببینید و قضاوت کنید کسی که با ایران و ایرانیان دشمن بوده ائمه بوده اند یا عمر و پیروانش؟!


10- در صفحه 166 همین کتاب حدیثی است به نقل از کتاب غیبت نعمانی از امیر المومنین علیه السلام که فرموده اند: گویا عجم ها را می بینم که در مسجد کوفه چادر بر پا کرده اند و به مردم قرآن می آموزند به همان ترتیبی که در واقع به پیامبر نازل شده است...


11- باز در همین صفحه حدیث دیگری از قول امام جعفر صادق علیه السلام آمده که برخی از 313 نفر اصحاب خاص امام زمان علیه السلام از عجم ها هستند...


12- در همین صفحه حدیث بعدی که حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک خود آورده از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که اگرایمان از ثریا- که مکان بسیار بالایی در آسمان است- آویخته شده باشد مردانی از عجم به آن دست می یابند.


13- و احادیث دیگری که در صفحات بعدی آمده که باز از حمایت ائمه از عجم ها حکایت دارد و تصریح می کند که پیروان خلیفه دوم مثل معاویه بر این روش عمر مبنی بر بدرفتاری با عجم ها اصرار داشته اند.


در پایان این گونه نتیجه گیری می کنیم که این شبهه در واقع یک تحریف در متن و معنای حدیث است که بامقایسه توضیحات شبهه کننده با متن خود کتاب و احادیث دیگر به راحتی می توان از قصد شوم شبهه کننده پرده برداشت.


اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت وبایعت و تابعت علی قتله...



:: موضوعات مرتبط: امام حسین و دیگر ملت ها

 

 

برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:49 | نویسنده : میلاد |

نزلت معلم معارف دینی

در فرهنگ اسلامی به علم و علم آموزی اهمیت فوق العاده ای داده شده است؛ به گونه ای که علی علیه السلام تصریح می کنند: «هرکس به من حرفی بیاموزد مرا بنده خود ساخته است». و نقل می کنند وقتی عبدالرحمن سلمی، معلم یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام ، به او سوره حمد را آموخت امام حسین علیه السلام هدایای به او دادند که چنین عملی در مقابل چنان کاری تا به آن روز از کسی دیده نشده بود. بعضی از افرادی که چنین بخششی را از آن حضرت دیدند. به او اعتراض کردند که پاداش مورد استحقاق این معلم بسیار کم تر از آن مبلغی بود که شما به او عطا فرمودید. امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمودند: «این مقدار پاداش در برابر آنچه او به فرزند من آموخته بود، بسیار ناچیز است. ارزش کار معلم بسیار بیشتر از این مقدار هدایاست».

ضرورت تفکر در امر دنیا و مرگ

امام حسین علیه السلام به پیروان خود توصیه می کنند در سرگذشت دیگران که پیش از این در دنیا بودند و در رفاه و آسایش زندگی می کردند تأمل کنند و همواره به یاد مرگ باشند چرا که این کار انسان را از گناه باز می دارد. آن حضرت می فرمایند: «ای فرزند آدم، کمی اندیشه کن و به خطاب به نفس خود بگو: پادشاهان و صاحبان دنیا و جهان داران گذشته کجایند؟ آنهایی که شهرها بنا کردند و نهرها را جاری کردند و... و سرانجام با بی میلی از همه آنها جدا شده، از دنیا رفتند و همه را برای دیگران به ارث گذاشتند. ما هم روزی مثل آنها همه چیز را به دیگران وا گذاشته، به آنها خواهیم پیوست. ای فرزند آدم، هنگامی را به یاد آور که با مرگ دست و پنجه نرم می کنی و در قبر پهلو به زمین می گذاری و در پیشگاه خدا تمام اعضای بدنت علیه تو گواهی خواهند داد و رازهای پنهان آشکار شده، ترازوهای عدالت برقرار می شود».

سفارش هایی به گناه کاران

روزی شخصی خدمت امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد: ای پسر رسول خدا، من فرد گناه کاری هستم و توانایی دست برداشتن از گناه را ندارم. با این حال از شما درخواست دارم که مرا موعظه کنید. امام حسین علیه السلام فرمودند: «ای مرد، هرچه می خواهی بکن اما قبل از انجام دادن گناه چند چیز را رعایت کن: اول این که از رزق و روزی خداوند نخور، آن گاه هرکاری می خواهی انجام بده؛ دوم آن که از ملک خدا بیرون برو بعد هرچه دوست داری گناه کن؛ سوم آن که در جایی برو که خداوند تو را نبیند؛ چهارم، هرگاه ملک الموت خواست روح از بدنت جدا کند و جانت را بگیرد او را از خود دور کن؛ پنجم این که وقتی مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد اگر می توانی از کار او جلوگیری کن و وارد آتش جهنم نشو. در آن صورت هرچه می خواهی گناه کن».

اقسام عبادت کنندگان

همانند سایر اصناف مردم، عبادت کنندگان نیز با هم دیگر فرق می کنند. امام حسین علیه السلام در روایتی اقسام عبادت کنندگان را به سه گروه تقسیم می کنند و می فرمایند: «گروهی از مردم به امید پاداش و رسیدن به نعمت های بیشتر، از جمله وارد شدن به بهشت، خدا را عبادت می کنند. این از نوع عبادت سوداگران است. گروهی دیگر از ترس عذاب الهی به بندگی و عبادت مشغول می شوند. این، عبادتِ بردگان است. اما گروهی به جهت شکرگزاری و قدردانی از نعمت های الهی و تسلیم در برابر عظمت خداوند او را عبادت می کنند. این، عبادتِ آزادگان است و بهترین نوعِ عبادات همین نوع بندگی و عبادت است».

اقسام برادران دینی

امام حسین علیه السلام درباره اقسام برادران دینی می فرمایند: «برادران دینی چهار گونه اند: برادری که هم در فکر توست و هم در فکر خویش. این گونه برادران طوری عمل می کنند که همیشه بین شما دوستی برقرار باشد و رشته برادری بریده نشود. برادری هم هست که در دوستی فقط به فکر توست؛ یعنی در محبت کردن به تو به مرتبه ای رسیده است که از طمع دنیوی نسبت به تو و آنچه در دست داری گذشته است و هیچ چیزش را از تو دریغ نمی دارد. اما برادری هم هست که همیشه به فکر خودش است. چنین فردی دشمنی است در لباس دوست، همیشه در انتظار فرصتی است تا بتواند از تو و امکاناتی که در دست توست به نفع خود استفاده کند و حتی از بغض و حسادت نسبت به تو دریغ ندارد. برادری هم هست که نه برای تو سودمند است و نه برای خودش. پس تا می توانی از چنین دوست بی خردی فاصله بگیر».

ارزش دنیا و زرق وبرق آن

امام حسین علیه السلام درباره دنیا و فناپذیری آن می فرمایند: «ای بندگان خدا، از دنیا برحذر باشید. اگر بنا بود دنیا به کسی پایدار بماند یا کسی در دنیا حیات جاوید داشته باشد، پیامبران الهی برای بقا سزاوارتر از همه کس بودند؛ ولی خداوند دنیا را به منظور آزمایش آفریده است و ساکنان آن را برای فنا شدن خلق فرموده که تازه گی های آن رو به کهنگی دارد. نعمت هایش از بین رفتنی و شادی هایش به اندوه تبدیل شدنی اند. دنیا منزلگاهی است موقت که جای سکونت دائم نیست. پس از این دنیا توشه گیرید که بهترین زادوتوشه تقواست... بیچاره کسی است که فریب زرق وبرق این دنیا را خورده، دل به این زندگی فانی و زوال پذیر ببندد. دنیا همیشه کسانی را که با آرزوهای دراز دل به او بسته اند، ناامید کرده کاخ آرزوهایشان را واژگون می سازد».

نکوهش اسراف

نقل می کنند شخصی خانه بسیار مجللی برای خود بنا کرد و امام حسین علیه السلام را برای دیدن خانه اش دعوت کرد تا حضرت پس از بازدید از آن جا در حق صاحب خانه دعای خیری بکنند. حضرت وقتی وارد خانه شدند با تعجب و تأسف نگاهی به اطراف خانه انداختند. آن گاه فرمودند خانه آخرتت را (به سبب اسراف و زیادروی در هزینه ساختمان سازی) ویران ساخته ای؛ در مقابل به آبادسازی خانه دیگری که فناپذیر است پرداخته ای. اگرچه با این کار خودت را در نزد مردم عزیز و بزرگ داشته ای تا مردم به چشم بزرگی به تو نگاه کنند، اما بدان که در نزد اهل آسمان فردی بسیار پست و حقیر محسوب می شوی و همه آنها تو را دشمن می دارند».

سفارش به تقوا

امام حسین علیه السلام در سفارش به تقوا و بیان آثار آن می فرمایند: شما را به رعایت تقوای الهی سفارش می کنم؛ زیرا خداوند برای کسی که تقوای الهی را پیشه خود سازد ضمانت کرده است که احوالش را از آنچه ناخوش می دارد به آنچه دوست می دارد، دگرگون سازد و از آن راهی که هرگز گمان نمی کرد روزی اش را مقرر فرماید. پس بپرهیزید از این که در زمره کسانی باشید که از مردم بر گناهانشان بیمناکند ولی از کیفر گناه و کوتاهی های خود آسوده خاطر یا غافلند. هرگز کسی با فریب و حیله داخل بهشت نمی شود و کسی جز از طریق اطاعت از احکام الهی به کمالاتی که خداوند برای انسان مقدّر کرده است دست رسی پیدا نمی کند».

مرد آزاده کیست؟

امام حسین علیه السلام می فرمایند: «هرآنچه در شرق و غرب آفتاب بر آن می تابد، از قبیل دریا، خشکی، کوه و دشت، همه نزد خداشناسان و اولیای خدا ناچیز و مانند برگشتن سایه است... مرد آزاده این چیزهای پست (زخارف دنیوی را) را به مردم دنیا وا می گذارد؛ زیرا بهای آزادمرد هیچ چیز جز بهشت نیست. پس شما خود را به غیر بهشت نفروشید و کسی که با به دست آوردن مال و مقام ناچیز دنیا خشنود شود، بی شک به پست ترین چیز راضی شده است».

پایبندی به سلام کردن

نقل می کنند مردی به حضور امام حسین علیه السلام رسید و بدون مقدمه و سلام به آن حضرت عرض کرد: «حالتان چطور است؟ خدا عافیتتان دهد!». امام حسین علیه السلام به او فرمودند: «قبل از سخن گفتن سلام کن، بعد سخن بگو. خداوند عافیتت دهد!» آن گاه اضافه کردند: «تا کسی سلام نکرده است به او اجازه سخن گفتن ندهید؛ چرا که سلام کردن هفتاد پاداش دارد که 69 قسمت آن پاداش برای سلام کننده است و تنها یک قسمت برای جواب دهنده است».

میانه روی در دوستی

یکی از رفتارهای زیان بخش عدم رعایت اعتدال در دوستی هاست. چه بسا انسان در نتیجه افراط و تفریط در دوستی موجب رنجش خاطر دوستان خود شود و در نتیجه از آثار و برکات نعمت دوستی محروم گردد. ائمه اطهار علیه السلام در همه امور بر رعایت اعتدال تأکید می فرمودند. حتی در دوستی اهل بیت علیه السلام . امام حسین علیه السلام در روایتی پس از سفارش به دوستی خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، تأکید می فرمایند که در این کار از حدود تجاوز نکنید. آن حضرت می فرمایند: «ما خاندان پیامبر را به شیوه ای که مورد نظر اسلام است دوست بدارید؛ چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: مرا بیش از آنچه سزاوارم ستایش نکنید. خداوند مرا پیش از آن که به پیامبری برگزیند، به بندگی خود برگزید».

گرفتاری دوستان اهل بیت علیه السلام

بسیاری از افراد بر این گمانند که هرکس بیشتر پایبند ارزش های الهی باشد و رفتارهای خود را با احکام دینی تطبیق دهد و همین طور رابطه قوی تری با اهل بیت علیه السلام داشته باشد، حتما باید در رفاه و آسایش و امنیت باشد. در حالی که از مجموعه رهنمودهای اولیای الهی چنین بر می آید که چون انتخاب این مسیر زمینه ساز کمال انسان است و معمولاً کمالات با خواست های نفسانی خود انسان و منافع دیگران در تعارض است، لذا برای انسان مشکلاتی را در پی دارد. بر این اساس همواره ائمه اطهار علیه السلام به پیروان خود یادآوری می کردند که پیروی از اوامر الهی و سیره معصومین علیه السلام خالی از سختی نیست. امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: «سوگند به خدا بلا و تهیدستی و قتل، بسیار زود دامن گیر دوستان ما می شود. بلاها همانند اسبان تیزتک مسابقات و سیلاب ها آنها را به طور ناگهانی فرا می گیرند». البته این پیشامدها چون قدرت مقاومت و میزان اخلاص و ایمان افراد را افزایش می دهد، در نهایت به سود آنها تمام می شود و میزان محبت آنان را به خدا و اولیای او مشخص می سازد.

شرط سخن گفتن

برای مؤثر واقع شدن سخن شرایط و زمینه هایی لازم است که رعایت آنها موجب نتیجه گیری بهتر و عدم توجه به آنها چه بسا موجب بی تأثیر شدن سخن انسان می شود. امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: «در آنچه به تو ارتباطی ندارد سخنی بر زبان جاری مکن؛ چرا که ممکن است به سبب آن در روز قیامت باز خواست شوی و حتی در آنچه مربوط به توست سخن مگو، مگر این که جا و موقعیت مناسبی پیدا کنی؛ زیرا چه بسیار سخن گویانی که گرچه به حق سخن گفته اند، اما چون محل و موقعیت آن را در نظر نگرفته اند مورد تمسخر دیگران واقع شده اند».

نکوهش پوشیدن لباس شهرت

گرچه لباس وسیله ای است برای پوشاندن بدن، اما نوع و رنگ و دوخت آن باید متناسب با شخصیت انسان و هماهنگ با آداب و رسوم اجتماعی باشد. بنابراین پوشیدن لباس مندرس و کثیف و همین طور لباس تنگ و نامناسب در فرهنگ اسلامی مذموم است. از جمله اموری که در روایات اهل بیت علیه السلام از آن منع شده لباس شهرت است؛ یعنی لباسی که انسان به واسطه پوشیدن آن انگشت نمای دیگران یا مورد تمسخر آنها واقع می شود. امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: «کسی که لباس شهرت بپوشد خداوند متعادل در روز واپسین به او بی اعتنایی می کند و از او روی بر می گرداند».

دو نشانه شریف ترین انسان

برخلاف سایر جهان بینی ها ملاک سنجش کمالات آدمی در اسلام، فضیلت های اخلاقی و ارزش های متعالی انسانی است. اموری چون برخورداری از مال و منال و داشتن قدرت اجتماعی و موقعیتِ شغلیِ بهتر و جز آن معیار کمال و میزان تشخیص ارزش واقعی انسان محسوب نمی شود. وقتی از امام حسین علیه السلام سؤال می کنند «شریف ترین مردم کیست؟»، آن حضرت می فرمایند: «کسی که پیش از آن که او را پند دهند از پیشامدها پند گیرد و قبل از آن که دیگران او را نسبت به امور آگاه سازند، در نتیجه تیزهوشی و خودسازی خود بیدار شود و به امور اطلاع پیدا کند».



:: موضوعات مرتبط: سخنان امام حسین(ع)


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:47 | نویسنده : میلاد |

ی مهربان ترینِ مهربانان

خداوندا، اگر مرا به گناهان بازخواست کنی، من تو را به کرم و بخششت می خوانم و اگر مرا با خطاکاران در یک جا محبوس سازی، به آنها خواهم گفت که من خدا را دوست می داشتم. ای مولای من، نه اطاعت من به تو سودی می رساند و نه گناهم ضرری را متوجه تو می کند. پس به من آنچه به تو سودی نمی رساند عنایت کن و آنچه به تو ضرری نمی رساند از من ببخشای. به درستی که تو مهربان ترینِ مهربانانی.

ای اوّلین و آخرین امیدم

از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: در روز عاشورا وقتی لشکریان یزید آماده جنگ با امام حسین علیه السلام شدند آن حضرت این گونه با خداوند به راز و نیاز پرداختند: «پروردگارا، در هر سختی و گرفتاری پناه و امیدم تویی و در هر پیشامدی که روی به من می آورد، پشتیبانم تویی. چه بسیار سختی ها که قلب ها را به لرزه در می آورد و چاره سازی را با شکست مواجه می ساخت و دوست بر اثر آن انسان را رها می کرد و دشمن او را شماتت می نمود و من وقتی آن را به تو عرضه داشتم و شکایت آن را پیش تو آوردم، به پاس آن که در حل آن فقط به تو امیدوار بودم، تو به لطف و کرمت در کار من گشایش ایجاد کردی و مشکلم را برطرف ساختی. پس تو صاحب هر نعمت و نیکی هستی و آخرین امید همگان به توست».

مناجات با خدا

خداوندا،... تو مولا و سرور منی. پس به بنده ای که به تو پناه آورده است رحم کن. ای دارنده اوصاف برجسته و متعالی، تکیه گاهم تویی. خوشا به حال کسی که تو مولای او باشی! خوشا به حال کسی که خدمت گزار شب زنده داری باشد و شکایتِ گرفتاری هایش را فقط با خداوند ذوالجلال در میان بگذارد؛ هیچ ناراحتی و مشکلی بالاتر از دوستی خدا نداشته باشد و هرگاه ناراحتی اش را با پروردگار عالم مطرح کند آن را برطرف سازد و هر وقت به گرفتاری مبتلا شد، در دل تاریکی حل آن را از خداوند خواهد و مولایش او را گرامی داشته، به خود نزدیک گرداند.

تقاضا از حضرت حق

الها، چگونه مرا به خودم وا می گذاری در صورتی که از من کفالت فرمودی؟ و چگونه شکست خورم در صورتی که تو یاور منی؟ یا چگونه ناامید شوم در صورتی که تو نوازشگر منی و اکنون به واسطه نیازمندی ام به تو، دست به دامنت گشته ام؟ چگونه با چیزی که هرگز به ناحیه قدس تو نرسد به تو توسل جویم؟ یا چگونه از حال خود به تو شکایتِ چیزی کنم که بر تو پنهان نیست و یا چگونه با گفتارم آن را شرح دهم که آن برایت آشکار است؟ چگونه خواسته هایم را فرو می گذاری در حالی که به درگاه تو آمده ام؟!

طلب رستگاری

بارالها، خود را به تو می سپارم و روی خود را به سوی تو بر می گردانم و کارم را به تو وا می گذارم و رستگاری از هر بدی دنیا و آخرت را تنها از تو طلب می کنم. بارالها، حقا که تو برای من از همه مردم بسنده ای و هیچ کس مرا از تو کفایت نکند. پس مرا در آنچه از آن بیم دارم، از دیگری کفایت فرما و در حل مشکلات و گشایش فروبستگی ها روزنه خروجی نصیب فرما. به راستی که تو می دانی و من نمی دانم و تو می توانی و من نمی توانم و تو بر هر چیز توانایی، به رحمتت ای رحم کننده ترینِ رحم کنندگان.

بارخداوند

بار پروردگارا، از هرچه بیمناکم کفایتم کن و از هرچه تهدیدم می کند نگاهم دار. در جان و دین نگهبانم باش و در سفر حفظم فرما... و در هرچه روزی ام فرمودی برکتم ده. در پیش خود کوچک و خوارم نساز و در چشم مردم عزیز و بزرگم فرما و از شرّ جن و انس سلامتم دار. به سبب گناهانم رسوایم مکن و به کیفر ناخالصی نیّت هایم خوارم مگردان و با کارهای ناشایستم هلاکم منما و نعمت هایت را از من مگیر و به غیر خودت واگذارم مکن... بارالها، خشمت را بر من روا مدار. اگر تو بر من خشم نگیری از خشمِ جز تو باکم نیست؛ بلکه عافیت تو برایم توان بخش تر است... مرا با خشم خود نمیران و قهر خود را بر من فرود نیاور...

تو می دانی

الهی، هرچه قدر بدی ها و کوتاهی ها زبانم را ببندند، کرم و لطف تو مرا به سخن گفتن وامی دارد و هرگاه که اوصاف ناشایسته ام ناامیدم سازند، نیکی های تو امیدوارم می کنند. خداوندا، کسی که خوبی هایش بدی است چگونه بدی هایش بدی نباشد و کسی که حقیقت هایش ادعاست چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟! پروردگارا، تو خود می دانی اگر چه پیوسته طاعت تو را به جا نیاورده ام، ولی شوق و تصمیم آن را همیشه در دل داشته ام.

ای آرزوی من

پروردگارا، مرا بطلب تا به وصالت رسم و به فضلت مرا جذب کن تا یکسره به تو روی آورم. خدایا، امیدم از تو نمی گسلد اگرچه نافرمانی ات کنم و ترسم از تو زدوده نمی شود، اگرچه فرمانت نبرم. معبودا، چگونه ناامید شوم که تو آرزوی منی؟ چگونه خوار شوم که تو تکیه گاه منی؟ خدایا، چگونه دعویِ عزّت نکنم با این که به بندگیِ خود نسبتم داده ای؟... تویی که خود را در هر چیز به من شناساندی. پس تو را در هر چیز نمایان دیدم و تویی که بر هرچیز عیانی. ای آن که با رحمتِ رحمانی خود بر همه عوالم استیلا یافتی، ای آن که با تمام درخشندگی و زیبایی خود جلوه نمودی،... چگونه پنهانی و حال آن که پیدایی؟ چگونه غایبی و حال آن که همه را نگهبانی و در همه جا حاضری؟ به حقیقت بر همه چیز توانایی و ستایش تنها از آن توست.

طلب آمرزش

بارالها، در نعمت و عافیت تو شب را به صبح رساندم. پس خداوندا، بر محمد و آل او درود فرست و نعمت و عافیت خود را بر من کامل گردان و سپاسگزاری ات را روزی من فرما. بارالها، با نور تو ره یافتم و با فضل تو بی نیاز شدم و با نعمت تو صبح و شام کردم. اکنون گناهان من پیش روی توست. از تو آمرزش می طلبم و به سوی تو باز می گردم. آنچه عطا کنی هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند مانع آن شود و آنچه باز داری هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند آن را عطا کند. تو آن ذات دارای همه کمالاتی که هیچ معبود حقیقی جز تو یگانه بی شریک نیست. بارالها، ستایش از آن توست؛ ستایشی که در پی آن آسمان ها به تواضع برای تو بال بیفکند و زمین و زمینیان برای تو تسبیح گویند.

پروردگار

پروردگارا،... تو خدایی هستی که معبودی جز تو نیست. جان های اولیایت را جایگاه اراده و محل مشیّت خود مقرر فرمودی و در افکارشان اوامر و نواهی ات را قرار دادی تا یک لحظه از یاد تو غافل نشوند. آن گاه که اراده امری را فرمایی در افکارشان آنچه خود در آنها به ودیعت نهاده ای به حرکت در می آوری و بر زبانشان آنچه خود به آنها تفهیم کرده ای جاری می سازی. با عقل هایی که تو را خوانده و با حقایقی که به آنان ارزانی داشته ای به سوی تو می خوانند...

هدایت جویی از راه خدا

خداوندا، من از راه هدایتِ تو هدایت می جویم. آنچه امر به رعایتش کرده ای رعایت می کنم. پس مرا از رعایتت خالی ننما و از عنایتت خارج نساز و مرا از فیض رسیدن تأییدت ناتوان قرار نده و از راهی که به وسیله آن به خشنودی تو می رسم خارج نکن. حرکتم را بر اساس روشنگری و راهم را با هدایت و زندگی ام را قرین رشد و تعالی قرار ده تا مرا هدایت کنی و دیگران نیز به وسیله من راهنمایی شوند و در آنچه تو خواهان آن بوده ای و برای آن مرا خلق کرده ای و به سوی آن پناه داده ای، مرا وارد سازی. اولیائت را از این که بوسیله من امتحان شوند در پناه خود گیر و با رحمتت و در نعمتت آنان را امتحان کن؛ امتحانی که سبب برگزیدن و پاک شدن آنها از زشتی ها باشد و مرا به پدران و خویشاوندانِ رستگارم ملحق فرما.

پناهگاه من تویی

پروردگارا، هرکس به پناهگاهی پناه می آورد. پناه من تویی. خداوندا، بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم درود فرست و ندایم را بشنو و دعاهایم را اجابت کن و جایگاهم را قرب خود قرار بده و به گاهِ امتحان مرا از گم راهی به وسیله شیطان باز دار. به حقّ عظمتت که تکذیب انسانی و خیال پردازی های او در آن مؤثر واقع نمی شود و امری هم از آن خالی نیست. تا این که مرا به مشیتت به سوی خود بازگردانی بدون آن که نسبت به تو بدگمان باشم و در رحمتت شبهه کنم. به درستی که تو مهربان ترینِ مهربانانی.

ای مهربان ترین مهربانان

[پروردگارا،] تو آن خدایی که گفتار مؤمنان و کسانی را که عمل صالح انجام می دهند، اجابت کردی تا فضل بیشتری به آنان ارزانی داری. پس مرا از کوچک ترینِ خوانندگان و رغبت کنندگانِ به سویت قرار مده. دعای مرا همان گونه که دعای مؤمنان واقعی را اجابت کردی، به مرحله اجابت برسان و به حق آنان مرا با پاکیزگی ات از پاکیزگان قرار ده و دعا و نمازم را به شایستگی قبول فرما. باقی مانده عمرم و مرگم را پاکیزه قرار ده و مرا در میان بازماندگان باقی مدار و مرا به دعایم حفظ کن و فرزندانم را نیکو دار و با هر چیزی که فرزندان اولیا و مطیعان درگاهت را حفاظت کردی آنان را حراست فرما، به حقّ مهربانی ات ای مهربان ترینِ مهربانان.

به عضمت پرتو جمالت

[خداوندا،] از تو می خواهم، به عظمت پرتو جمالت، که آسمان ها و زمین از آن نور گرفت و تاریکی ها از پرتو آن روشن شد بر محمد صلی الله علیه و آله وسلم و آل او درود فرستی و امر زندگی و دنیای دیگرم را کفایت کنی و تمامی کارهایم را اصلاح فرمایی و مرا یک لحظه به خودم وامگذاری و کار من و خانواده ام را سامان بخشیده، مشکلاتمان را برطرف گردانی و من و آنان را از خزانه های فضل بسیارت که هرگز پایان نمی پذیرند برخوردار سازی... خداوندا، جانم را پرهیزگار و باتقوا ساز؛ چرا که تو مولا و سرپرست وجود من و بهترین کسی هستی که می توانی تمام وجودم را پاکیزه گردانی. خداوندا، راه هدایت را به من نشان ده و تقوا و پرهیزگاری را بر من الهام کن. ...



:: موضوعات مرتبط: سخنان امام حسین(ع)

 

برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:47 | نویسنده : میلاد |

دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین

————————————

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

————————————

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

السلام علیک یا ابا عبدالله …

————————————

کربلا لبریز عطر یاس شد. . . .نوبت جانبازی عباس شد

————————————

دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود

دلها همه آماده ی پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود

————————————

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

————————————

دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم

فردا که کسی را به کسی کاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه کنم

—– ——————

گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست . . . علم فاطمه دست قلم عباس است.

————————————

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت ماه محرم است…

————————————

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین

————————————

فرشته‌ها از امشب صبوی غم می‌نوشن

دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می‌پوشن

————————————

با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد

————————————

باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است

————————————

هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله .

حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا

—————– ——————

نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:45 | نویسنده : میلاد |

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:19 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:11 | نویسنده : میلاد |

 

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.gif

سلام به روزها شبهای غم اندوه داریم نزدیکو نزدیک تر میشیم 

همدردی کنیم با همه دوستان گلمون که عاشق امام حسین هستن 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:7 | نویسنده : میلاد |

نا مظلوم حسین
انا محروم حسینلم یا قوم تریدون ببغی و فساد
لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد

لیس والله سوانا خلف بعد النبی
فرض الله علی طاعتنا کل عباد

انا مظلوم حسین
انا محروم حسین

من له جد کجدی فی الوری
او کشیخی فانا ابن العلمین

فاطم الزهرا امی و ابی
قاصم الکفر ببدر و حنین

عبدالله غلاما یافعا
و قریش یعبدون الوثنین

یعبدون اللات و العزی معا
و علی کان صل القبلتین

و ابی شمس امی قمر
فانا الکوکب و ابن القمرین

انا مظلوم حسین
انا محروم حسین

چیست تقصیر من ای قوم که امروز جهانی
شده آماده به قتلم همه با تیغ و سنانی
در شما نیست ز اسلام نه نامی و نشانی

انا عطشان و قد احرق نطقی و لسانی
انا ظمئان و قد احرق قلبی و فوادی

انا مظلوم حسین
انا محروم حسین

زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت:
تو ای شمر ستمکار!
تو ای ملحد مکار!
تو ای کافر غدار!

اگر من نشناسی، بگویم بشناسی

حسینم و ضیاء القمرینم ، قتیل الودجینم
امام الحرمینم انا الفضه وابن الذهبینم

انا مظلوم حسین
انا محروم حسین

منم شهپر کبری منم آیه تقدیر
منم نخله خوبان منم زاده زهرا

منم عرش و منم فرش
منم کرسی و لوح و قلم و باعث ایجاد دو عالم

انا مظلوم حسین
انا محروم حسین

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:4 | نویسنده : میلاد |

زیارت عاشورا

اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا بْنَ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند 
 
رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یا خِیَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا
رسول خدا سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر تو اى 
 
بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا بْنَ فاطِمَةَ
فرزند امیر مؤ منان و فرزند آقاى اوصیاء سلام بر تو اى فرزند فاطمه 

 
سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْک یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ
بانوى زنان جهانیان سلام بر تو اى که خدا خونخواهیش کندو فرزند چنین کسى و اى کشته اى که انتقام 

 
الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْک وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک عَلَیْکمْ
کشته گانت نگرفتى سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب 
 
مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ
من سلام خدا باد همیشه تا من برجایم و برجا است شب و روز اى ابا عبداللّه 

 
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِک عَلَیْنا وَعَلى
براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر 

 
جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُک فِى السَّمواتِ عَلى
همه اهل اسلام و گران و عظیم گشت مصیبت تو در آسمانها بر 
 
جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ریختند شالوده ستم و بیدادگرى 

 
عَلَیْکمْ اَهْلَ الْبَیْتِ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکمْ عَنْ مَقامِکمْ وَاَزالَتْکمْ عَنْ
را بر شما خاندان و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از 
 
مَراتِبِکمُ الَّتى رَتَّبَکمُ اللَّهُ فیها وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکمْ وَلَعَنَ اللَّهُ
آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند 
 
الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَاِلَیْکمْ مِنْهُمْ
آنانکه تهیه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى شما 
 
وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیاَّئِهِم یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ
از ایشان و از پیروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم 
 
سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَلَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ
با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت و خدا لعنت کند خاندان زیاد 

 
وَآلَ مَرْوانَ وَلَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَلَعَنَ
و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را و 

 
اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ
خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند 

 
وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِک بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِک فَاَسْئَلُ اللَّهَ
و به راه افتادند براى پیکار با تو پدر و مادرم بفدایت که براستى بزرگ شد مصیبت تو بر من پس مى خواهم از 

 
الَّذى اَکرَمَ مَقامَک وَاَکرَمَنى بِک اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِک مَعَ اِمامٍ
آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزیم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام 
 
مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى
یارى شده از خاندان محمد صلى اللّه علیه و آله خدایا قرار ده مرا 
 
عِنْدَک وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ یا اَبا
نزد خودت آبرومند بوسیله حسین علیه السلام در دنیا و آخرت اى ابا 

 
عَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَاِلى رَسُولِهِ وَاِلى امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ
عبداللّه من تقرب جویم به درگاه خدا و پیشگاه رسولش و امیرالمؤ منین و فاطمه 

 
وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْک بِمُوالاتِک وَبِالْبَراَّئَةِ [مِمَّنْ قاتَلَک وَ
و حسن و شما بوسیله دوستى تو و بوسیله بیزارى از کسى که با تو مقاتله کرد و 

 
نَصَبَ لَک الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
جنگ با تو را برپا کرد و به بیزارى جستن از کسى که شالوده ستم و ظلم 

 
عَلَیْکمْ وَاَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ] مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِک وَبَنى
بر شما را ریخت و بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ریزى کرد شالوده این کار را و پایه گذارى کرد 

 
عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکمْ وَعلى اَشْیاعِکمْ بَرِئْتُ
بر آن بنیانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پیروان شما بیزارى جویم 

 
اِلَى اللَّهِ وَاِلَیْکمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکمْ بِمُوالاتِکمْ وَمُوالاةِ
بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان و تقرب جویم بسوى خدا سپس بشما بوسیله دوستیتان و دوستى 

 
وَلِیِّکمْ وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکمْ وَالنّاصِبینَ لَکمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر آئَةِ
دوستان شماو به بیزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان
(و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بیزارى 
 
مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ
از یاران و پیروانشان من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما 

 
حارَبَکمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاکمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى
در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد و درخواست کنم از خدائى که 

 
اَکرَمَنى بِمَعْرِفَتِکمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکمْ وَرَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکمْ
مرا گرامى داشت بوسیله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزیم کند بیزارى جستن از دشمنانتان را 

 
اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکمْ قَدَمَ
به اینکه قرار دهد مرا با شما در دنیا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پیش شما گام 

 
صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکمْ
راست و درستى (و ثبات قدمى ) در دنیا و آخرت و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسندیده شما 

 
عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَاِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ]
در پیش خدا و روزیم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشکار گویاى [به حق
] 
 
مِنْکمْ وَاَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى
که از شما (خاندان ) است و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او دارید که عطا کند 

 
بِمُصابى بِکمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها
به من بوسیله مصیبتى که از ناحیه شما به من رسیده بهترین پاداشى را که مى دهد به یک مصیبت زده از مصیبتى که دیده براستى چه 
 
وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَللّهُمَّ
مصیبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمین خدایا 
 
اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْک صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ
چنانم کن در اینجا که ایستاده ام از کسانى باشم که برسد بدو از ناحیه تو درود و رحمت و آمرزشى 

 
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَماتى مَماتَ
خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ 
 
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَابْنُ آکلَةِ
محمد و آل محمد خدایا این روز روزى است که مبارک و میمون دانستند آنرا بنى امیه و پسر آن زن 
 
الاَْکبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِک وَلِسانِ نَبِیِّک صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
جگرخوار ( معاویه ) آن ملعون پسر ملعون ( که لعن شده ) بر زبان تو و زبان پیامبرت که درود خدا بر او 

 
وَآلِهِ فى کلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّک صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
و آلش باد در هر جا و هر مکانى که توقف کرد در آن مکان پیامبرت صلى اللّه علیه و آله 

 
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْک
خدایا لعنت کن ابوسفیان و معاویه و یزید بن معاویه را که لعنت بر 

 
اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ
ایشان باد از جانب تو براى همیشه و این روز روزى است که شادمان شدند به این روز دودمان زیاد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان 
 
الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْک وَالْعَذابَ
حضرت حسین صلوات اللّه علیه را خدایا پس چندین برابر کن بر آنها لعنت خود 
 
[ الاَْلیمَ ] اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْک فى هذَاالْیَوْمِ وَفى مَوْقِفى هذا
و عذاب دردناک را خدایا من تقرب جویم بسوى تو در این روز و در این جائى که هستم 

 
وَاَیّامِ حَیوتى بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّک وَآلِ
و در تمام دوران زندگیم به بیزارى جستن از اینها و لعنت فرستادن بر ایشان و بوسیله دوست داشتن پیامبرت و خاندان 

 
نَبِیِّک عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ
پیامبرت که بر او و بر ایشان سلام باد
  
 
پس مى گوئى صد مرتبه

 
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ
خدایا لعنت کن نخستین 

 
ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِک اَللّهُمَّ
ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرین کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد خدایا 
 
الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ
لعنت کن بر گروهى که پیکار کردند با حسین علیه السلام و همراهى کردند و پیمان بستند و از هم پیروى کردند 

 
عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً
براى کشتن آن حضرت خدایا لعنت کن همه آنها را 
 
پس مى گوئى صد مرتبه : 
 
اَلسَّلامُ عَلَیْک یا

سلام بر تو اى 
 
اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک عَلَیْک مِنّى سَلامُ اللَّهِ
ابا عبداللّه و بر روان هائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد 
 
[ اَبَداً ] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى
همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار 

 
لِزِیارَتِکمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى
زیارت من از شما سلام بر حسین و بر على بن الحسین و بر 
 
اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین 
 
پس مى گوئى : 
 
اَللّهُمَّ خُصَّ
خدایا مخصوص گردان 
 
اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ
نخستین ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را 

 
اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ
خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبیداللّه پسر زیاد و پسر مرجانه را 
 
وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَآلَ زِیادٍ وَآلَ مَرْوانَ اِلى
و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفیان و دودمان زیاد و دودمان مروان را تا 

 
یَوْمِ الْقِیمَةِ
روز قیامت 

 
پس به سجده مى روى و مى گوئى

 
اَللّهُمَّ لَک الْحَمْدُ حَمْدَ

خدایا مخصوص تو است ستایش 
 
الشّاکرینَ لَک عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللّهُمَّ
سپاسگزاران تو بر مصیبت زدگى آنها ، ستایش خداى را بر بزرگى مصیبتم خدایا 

 
ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَک
روزیم گردان شفاعت حسین علیه السلام را در روز ورود ( به صحراى قیامت
) و ثابت بدار گام راستیم را در نزد خودت 
 
مَعَ الْحُسَیْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ  عَلَیْه ِالسَّلامُ
با حسین علیه السلام و یاران حسین آنانکه بى دریغ دادند جان خود را در راه حسین  علیه السلام

 
التماس دعا


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:2 | نویسنده : میلاد |


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, | 16:1 | نویسنده : میلاد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • تک جوک